به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,180
بازدید دیروز: 2,925
بازدید هفته: 17,888
بازدید ماه: 83,961
بازدید کل: 23,745,768
افراد آنلاین: 12
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۲۰ اردیبهشت ۱٤۰۳
Thursday , 9 May 2024
الخميس ، ۱ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۳۳ - مفهوم « شرّ » و «شُروُر» از منظر جهان‌بینی اسلامی ۱۳۹۶/۰۹/۰۸

مفهوم « شرّ » و «شُروُر» از منظر جهان‌بینی اسلامی 

  ۱۳۹۶/۰۹/۰۸

هرگز نمی‌توان وجود دردها، رنج‌ها و ناراحتی‌ها را در زندگی انکار کرد. انسان با فطرت الهی خویش طالب زندگی جاویدان و پیراسته از هرناراحتی و نقصی است و از این رو وقتی با رنج‌ها و دردها روبرو می‌شود، می‌پرسد که چرا اینها وجود دارند؟ حکمت وجود آنها چیست؟ چرا خداوند قادر مطلق، آنها را آفریده است؟ آیا نمی‌توانست عالمی تهی از درد و رنج بیافریند؟ برخی پا را فراتر نهاده و ادعا می‌کنند که وجود شرور با وجود خداوند خیرخواه در تضاد است. متکلمان مسلمان همواره درباره‌ شرور در دو سطح بحث کرده‌اند: در یک سطح، به واکاوی ماهیت وجودی شرور پرداخته و نسبت آن را با وجود و صفات خداوند کاویده‌اند و در سطحی دیگر به آثار مثبت وجود شرور در تربیت و بالندگی انسان توجه کرده و کارکردهای مهم آن را بازگو کرده‌اند. در نوشتار حاضر پس از طرح شبهه‌ای در ارتباط با شرور و نسبت آن با وجود خداوند، به بررسی و نقد آن پرداخته‌ایم.
در یکی از شبهات آمده است: مسئله شرور پرسش‌های فراواني را به ‌دنبال خود داشته و پاسخ‌هایي هم به آن داده شده است. از جمله اينکه شرّ عدمي است يا شر، قليل است و یا...؛ امّا اين توجيهات هیچکدام صحيح نيست؛ زیرا نه شر امری عدمی است و نه قلیل است! شرور عالم، شرورند و قابل‌توجیه نیستند. اگر بخواهیم با خداوند غمخواری کنیم و او را در پیدایش و استمرار شرور بی‌تأثیر و تقصیر بدانیم باید در تبیین شرور بگوییم که خدا مسئول مادّه عالم نیست. خدا طراح و بناي خلقت نيست؛ تا کسی سؤال کند که چرا در طرح او شر وجود دارد. همانگونه که فيلسوفان گفته‌اند جهان، قديم است و از این رو چنين نيست که عالم، عالمي منظم از پيش به تنظيم الهي باشد؛ بلکه خدا تنها نقطة اتّکاي غایی براي بهبود بخشيدن به شرائط زيست در اين عالم نابسامان است! خدا فاعل نیست؛ بلکه غایت است!(1)
مقدمه
مسئله شرور از ديرباز مورد توجه همه‌ انسان‌ها بوده و سؤالات و چراهاي زيادي به‌همراه داشته است. انسان‌ها همواره بسته به سطح دانش و تعقل و با تکیه بر باورهای بنیادین خود نسبت به مبدأ و مدبر عالم، براي تبیین آن پاسخ‌های گوناگونی را مطرح می‌کرده‌اند.(2) برخي، شرور را دستاويزي براي کفر و الحاد قرار داده‌ و عده‌اي قدرت و خيرخواهي خداوند را زيرسؤال برده‌اند. برخی خدا را از آفرینش و تدبیر بخشي از جهان برکنار دانسته و گاه با صراحت به مبدأ مستقلی براي شرور معتقد شده‌اند.
حکیمان متأله با الهام از تعاليم أنبيا تفسير معقول و منطقي‌ای از فلسفه‌ شرور ارائه داده و در حل آن کوششي در خود تقدير داشته‌اند. در اين نوشتار ابتدا به تبیین فلسفی و دینی شرور پرداخته‌ایم و سپس به پاره‌ای از نظریه‌های ناموجه در این ارتباط‌اشاره کرده و به نقد آن همت گماشته‌ایم.
مفهوم‌شناسی شر و گونه‌های شرور
شرور در يک تقسيم‌بندي کلي به: 1. شرّ اخلاقي 2. شرّ طبيعي تقسيم مي‌شوند.(3)
1. شرور اخلاقي
شرور اخلاقي يعني آن دسته از رنج‌ها و ناملايماتي که از ناحيه انسان‌ها پديد مي‌آيند و قابل ‌پیش‌گیری است؛ مانند: ظلم، قتل، دزدي، شکنجه و....
چرايي شرور اخلاقي
براي تبيين چرايي وجود شرور و نابساماني‌های اخلاقی، دقت و توجه به ويژگي‌هاي وجودي انسان و هدف آفرينش او لازم و راهگشاست. انسان موجودي مختار و آزاد است و از اين‌رو سعادت و کمال او، که در حقیقت هدف خلقت اوست، از مسير انتخاب و اختيار خوبي‌ها از بدی‌ها به‌دست مي‌آيد. يعني انسان هنگامي رشد کرده و به سمت تعالي پيش مي‌رود که با وجود قدرت و ميل به انجام کارهاي بد، آزادانه و با اختيار و تلاش خود خوبي‌ها را برگزيند و از تمايلات گناه‌آلود و پست چشم‌پوشي کند(4) حال اگر انسان از آزادي و اختيار خود سوءاستفاده کرده و به ‌دنبال بدي‌ها و تمايلات پست خود رفت، طبيعي است که شرور و بدي‌هاي اخلاقي ايجاد مي‌شود. اگر خدا مي‌خواست که شرور اخلاقی نباشند، يا بايد انسان را به‌طور کلي خلق نمي‌کرد، يا او را خلق مي‌کرد، امّا قدرت انتخاب و آزادي‌اش را مي‌گرفت؛ در هردو صورت اتفاقي که مي‌افتاد اين بود که جلوي پيشرفت و تعالي بسياري از انسان‌ها گرفته و خير کثيری، فداي شرّ قليل مي‌شد و اين امر با حکمت و فيّاضيّت خداوند سازگار نيست. همانگونه که مثلا دولت‌ها هيچ‌گاه به‌خاطر شماری تصادف و کشته‌شدن عده‌اي، از ساختن خيابان و بزرگراه صرف‌نظر نمی‌کنند.
اختیار و کمال انسان
ممکن است گفته شود که خداي متعال با توجه به قدرت نامحدود و مطلقش مي‌تواند انسان را از راهي غير از اختيار به کمال مطلوب برساند، تا ديگر شرور و مشکلات ناشي از سوء اختيار انسان پيش نيايد. جواب اين است که هرموجودي در اين عالم، داراي يک مرتبه خاص و ساختار وجودي مختص به خود است. مثلاً ساختار وجودي فرشته و ويژگي‌هاي او متفاوت از انسان، حيوان و ديگر موجودات است و همين واقعیت است که موجودات را از يکديگر جدا کرده و متمايز مي‌سازد.
نکتة مهمي که در اينجا وجود دارد اينکه: کمال و رشد هرموجودي متناسب با ساختار و ويژگي‌هاي آن موجود شکل گرفته و تعريف مي‌شود. مثلاً آنچه براي انسان کمال به ‌حساب مي‌آيد، براي گياه اصلا کمال نيست؛ زيرا متناسب با ساختار وجودي آن نیست. يا آنچه براي خانه کمال و حسن است نمي‌تواند براي استخر آب، کمال باشد. از اين‌رو، چون اختيار، انتخاب و قرار گرفتن بر سر دو راهي خير و شر، جزء ساختار وجودي انسان است، در نتيجه کمال متناسب با او هم تنها کمال اختياري است؛ يعني انسان فقط از اين مسير است که مي‌تواند حرکت کند و به مقصد برسد.(5)حال اگر فرضا ساختار وجودي انسان عوض شود، کمال او هم عوض مي‌شود، امّا آن موجود، ديگر انسان نيست؛ بلکه يا فرشته است يا حيوان که خدا بسيار آفريده است. امّا اگر قرار است انسان آفريده شود ـ که با توجه به خير کثير بودنش مقتضاي حکمت الهي است ـ راه رشد و تعالي‌اش همان راه انتخاب خوب از بد است.
در زندگي انسان و کارهاي مختلف او هيچ کاري نيست که کمال شمرده شود، مگر آنکه با اختيار و تلاش و کوشش او ارتباطي دارد. به‌عنوان نمونه، يک کوهنورد اگر با تلاش خود قلّه‌ای رفيع را فتح کند، کار او ارزشمند به حساب آمده، مورد تقدير قرار مي‌گيرد. امّا اگر او را همراه بالگرد به بالاي کوه بياورند، درست است که بر روي قلّه قرار مي‌گيرد، اما اين کار او ارزشمند نخواهد بود؛ زيرا مستند به تلاش او نیست.
حال اين امر، قدرت خداي متعال را محدود نمي‌کند؛ زيرا فاعليت و قدرت خداوند تام و مطلق است امّا اين انسان است که اگر بخواهد انسان باشد، قابليت آن را ندارد که از غيرراه اختيار به کمال برسد. کما‌اينکه معادله 2+2 اين قابليت را ندارد که نتيجه‌اش 5 شود و نمي‌توان از يک رياضيدان ماهر توقع داشت که نتيجه آن را هرطور که مي‌خواهد تعيين کند. (6)
قليل بودن شرور
گفته شد که نيافريدن عالم و انسان به‌جهت وجود برخي از شرور، نتيجه‌اش از دست رفتن خير کثير است که با حکمت الهي مطابقت ندارد. نکته در خور توجه در اين زمينه آن است که منظور از قليل و کثير، معناي کمّي و عددي آن نیست؛ بلکه اصل، مقايسة کيفي است.(7) يعني خيرات عالم از جهت کيفي واهميت و ارزشي که دارند از شرور برترند. به‌گونه‌اي که نيافريدن عالم به‌ سبب شرور و در نتيجه از دست رفتن آن خيرات، خلاف عقل و حکمت محسوب شود. هرچند که در مقايسه کمّي هم با توجه به همة عالم از ابتداء تا انتها، مي‌توان ادّعاي برتري خيرات بر شرور را داشت.
2. شرور طبيعي
شرور طبيعي يعني آن حوادث و بلايايي که معلول اتفاقات طبيعي جهان پيرامون ماست؛ مانند زلزله، سيل، طوفان، مرگ و...
شرور طبيعي خود به دو قسم شرور کيفري (استحقاقي) و شرور غيرکيفري (ابتدايي) تقسيم مي‌شود:(8)
شرور کيفري (استحقاقي)
شرور کيفري يعني اينکه برخي از حوادث طبيعي نتيجه گناهان و فسادهاي آدميان است. توضيح اينکه اعمال انسان در دنيا نتايج و بازتاب‌هايي به‌دنبال دارد که دامنگير او مي‌شود. مثلاً رعايت نکردن بهداشت طبيعتاً نتيجه‌اش بيماري است يا آلوده کردن هوا باعث دگرگوني‌هايي در طبيعت و محيط‌زيست مي‌شود. همين‌طور طغيان و فساد انسان بر جهان اطراف او اثر مي‌گذارد.(9) بنابراين انسان نبايد خود و اعمالش را جدا و منفک از محيط‌ و طبيعت پيرامون بداند؛ بلکه اين دو داراي تأثير و تأثر متقابل هستند.
از اين‌رو و با توجه به روایات معتبر ديني، پاره‌ای از مصائب و حوادث طبيعي معلول عصيان آدميان بوده و کيفر اعمال ناپسند آنها به حساب مي‌آيند. خداي متعال در آية 30 سوره شوري مي‌فرمايد: «و مصيبت‌هايي که به شما مي‌رسد نتيجة کارهاي خود شماست و خدا از بسياري در مي‌گذرد».(10) بنابراين اين دسته از شرور طبيعي به اختيار انسان مربوط مي‌شود و همان تبييني که در شرور اخلاقي ذکر شد اينجا نيز کارايي دارد.
البته بايد توجه داشت که نمي‌توان هرحادثة طبيعي‌اي را براي همگان عذاب و نتيجه گناه دانست؛ بلکه ممکن است حادثه‌ای براي عده‌اي کيفر گناه و در همان حال براي ديگران امتحان يا ترفيع درجه و... باشد. در روايت آمده است: « بلا براي ستمگر، ادب و براي مؤمن، آزمون و براي پيامبران درجه و براي اولياء کرامت است».(11)
شرور غيرکيفري (ابتدايي)
منظور از شرور غيرکيفري آن دسته از بلايا و حوادث طبيعي است که متوجه انسان‌هاي بي‌گناه و غيرمقصر مي‌شود. در تبيين چرايي اين شرور توجه به نکات زير راهگشا خواهد بود.:
الف) زندگي انسان در دنيا موقت و گذرا بوده و تنها مقدمه‌اي براي ساختن آخرت است. از منظر جهان‌بینی اسلامی آخرت اصل است و حيات واقعي و ابدي انسان در آن شکل مي‌گيرد. از اين‌رو نبايد مرگ و انتقال به سراي ديگر که از حوادث و اتفاقات طبيعي ناشي مي‌شود را شرّ دانست؛ زيرا مرگ براي خيلي‌ها نعمت بوده و ابتداي راحتي و سعادت آنهاست. همچنين ممکن است بسياري از اتفاقات و حوادث براي عده‌اي ماية بيداري و زنگ هشداري باشد که آنها را از خواب غفلت خارج کرده، متوجه خدا و معنويت ‌گرداند و در نتيجه موجب تعالي و سعادت ابدي آنها در آخرت شود.
ب)اين نکته ذکر شد که چون انسان موجودي است مختار، حرکت او نيز از مسير اختيار و انتخاب او صورت مي‌گيرد و از آنجا که در درون انسان تمايل به بدي‌ها نيز وجود دارد، قهراً انتخاب خوبي‌ها، همراه با تلاش و صبر خواهد بود. از اين‌رو اگر دنيا سراسر عيش و راحتي مي‌بود و هيچ‌گونه رنج و کاستي‌اي در آن يافت نمي‌شد، طبيعتاً مفاهيمي چون صبر، تلاش و کوشش و... نيز معنا پيدا نمي‌کرد و اين مساوي بود با عدم راهیابي انسان به سمت هدف خلقت و تبديل شدن او به موجودی لغو و بي‌فايده. بنابر اين محيط و فضاي زندگي انسان بايد به گونه‌اي باشد که زمينة مناسب براي کار و تلاش و در نتيجه شکوفاشدن استعدادهاي او را فراهم کند و آنچه به‌خوبي چنين فضايي را فراهم مي‌کند، امتحان و آزمايش و درگير شدن انسان با حوادث و سختي‌هاست. خداي متعال در سورة بقره آية 155 مي‌فرمايد: «و ما بي‌گمان شما را با گونه‌اي از ترس و گرسنگي و نقصان مال و جان و محصول، امتحان خواهيم کرد و (تو اي پيامبر) صابران را بشارت ده».(12)عبارت «بشر الصابرين»‌اشاره است به اينکه پاداش و فرجام نيکو در پرتو صبر و استقامت انسان در مقابل بلاها حاصل مي‌شود. در روايت آمده است که: «همانا در بهشت درجه‌ای است که هیچ بنده‌ای به آن نرسد جز به سبب آزمایشی که در بیماری جسدش می‌بیند».(13)
اين روايت نشان مي‌دهد که رسيدن به آن درجه از بهشت فقط از طريق ابتلاء صورت مي‌گيرد و معلوم است که صرف ابتلاء منظور نيست؛ بلکه برخورد صحيح و صبر و تلاش انسان در برابر آن بلا است که او را سزاوار چنين مقامي مي‌گرداند.
البته بايد توجه داشت که هر فردي به اندازة وسع و تواني که دارد مورد امتحان الهي قرار مي‌گيرد.(14) همچنين نصرت و ياري الهي و بشارت‌هاي او در سختي‌ها و مشکلات همواره راهگشا و کمک رسان انسان است و اگر کسي با جهالت و کم صبري از امتحان الهي سربلند بيرون نيامد، مقصر خود اوست نه خداي متعال.
در مورد افراد بي‌گناه، مخصوصاً افرادي مانند کودکان و... بايد گفت که ضررها و آسيب‌هايي که به اين دسته از انسان‌ها مي‌رسد، از نتایج عوامل طبيعي بوده و تحت نظام علي و معلول عالم قرار دارد. مثلاً نتيجه طبيعي رعايت نکردن بهداشت توسط پدر و مادر در مواردي، ناقص‌الخلقه شدن کودک است. يا نتيجه طبيعي آتش، سوزاندن است و موارد ديگري که همه از ويژگي‌هاي عالم مادّه است. هرچند خداي متعال اين قدرت را دارد که از طريق معجزه و خوارق عادت جلوي آسيب‌هاي طبيعي را بگيرد، اما قدرت او در چارچوب حکمتش اعمال مي‌شود(15) و حکمت الهي به اين تعلق گرفته است که عالم بر اساس نظام طبيعي خودش پيش برود و معجزه و خارق عادت در موارد خاص و استثنايي صورت پذيرد.
خداي متعال رنج‌ها و مشکلات اين افراد را در دنيا و يا آخرت به‌گونه‌اي که آنها راضي شوند جبران خواهد کرد.(16)
د) هرگز نمی‌توان و نبايد در موارد جزئي و مصداقي زود به قضاوت بنشینیم و مثلاً با ديدن سختي‌ها و رنج‌هاي يک فرد، خدا و عدل او را زير سؤال ببریم؛ زيرا ما از جزئيات زندگي آن شخص، گذشته و آينده و اعمال و کردار او اطلاعي نداريم؛ از اين‌رو نبايد بر اساس ظاهر حکم کرده و قضاوت کنيم. به‌طور کلي ارزيابي درست يک پديده در گرو اطلاع از همة جزئيات و علل و عوامل پيدايش آن پديده است. از آنجا که علم بشر محدود بوده و توانايي درک همة اسرار حوادث و اتفاقات را ندارد، لذا خردورزي حکم می‌کند که «نيافتن» خود را دليل «نبودن» تلقي نکنيم(17) و به اين گفتة خداي متعال توجه داشته باشيم: «و بسا چيزي که آن را دوست نمي‌داريد اما خير شما در آن است و بسا چيزي که دوست مي‌داريد اما براي شما شرّ است، و خدا مي‌داند و شما نمي‌دانيد».(18)
همه جهان آفریده خداست
برخي براي دفع شبهه شرور، عالم مادّي و نظامات آن را از خلقت خدا جدا کرده و خدا را مسئول شرور آن ندانسته‌اند. اینان می‌گویند خداوند مسئول سامان دادن و نظم‌بخشی عالم نیست؛ بلکه غایت و معنابخش عالم است! از منظر تفکر اسلامي اين نظریه صحيح نیست؛ زيرا خداي متعال واجب‌الوجود است و هر ممکن‌الوجودي اعم از مادّي و غيرمادّي، هستي خود را از او دريافت مي‌کند و محال است که موجودي باشد امّا مخلوق و آفريدة خداي متعال نباشد. اين مطلب در کتاب‌هاي اعتقادي و فلسفي به خوبي اثبات شده است.(19)
وجود شرور و نظم جهان
برخی گفته‌اند که وجود شرور و برخي کاستي‌ها و ابهام‌ها در عالم، نفي‌کنندة برهان نظم است. امّا بايد توجه داشت که برهان نظم، منافاتي با وجود شرور ندارد؛ زيرا اوّلا متضرّر شدن انسان از برخي پديده‌هاي طبيعي دليلی بر بي‌نظمی آن پدیده‌ها نیست؛ چرا که ممکن است آن پديده واجد ملاک نظم، يعني اجزای مرتبط و داراي غايت خاص باشد(20) مانند اسلحه که هرچند موجب قتل مي‌شود؛ امّا ساختاری کاملاً منظم داشته و نظم آن حکايت از سازنده‌اي دارد. ثانياً حتي اگر به فرض قبول کنيم که شرور عالم نظمي ندارند، باز هم برهان نظم بي‌اعتبار نمي‌شود. زيرا همين مقدار که بخشي از پديد‌ه‌هاي جهان طبيعت، منظم بوده و از هماهنگي شگفت و خارق‌العاده‌اي برخوردارند، کافي است که نشان دهد در پس اين نظم، ناظمي مدبّر وجود دارد.(21)
همان‌گونه که نمي‌توان به سبب وجود چند صفحه مطالب مبهم و حتي نادرست کتابی هزار صفحه‌ای، آن را که حاوی مطالب علمي عميق و دقيقي است، بدون مؤلف و حاصل تصادف و اتفاق دانست. البته بايد توجه داشت که رسالت برهان نظم هم بيش از اين نيست که ثابت کند اين عالم سازنده و ناظمي دانا دارد؛ حال آن سازنده چه صفاتي دارد، عادل است يا غيرعادل و... از رسالت برهان نظم خارج و بر عهدة براهين ديگر است.(22)
قديم‌بودن عالم و تدبیر خداوند
قديم‌بودن عالم نمي‌تواند دليلي براي جدا انگاري عالم ماده از خلقت و تدبیر خدا باشد؛ زيرا فيلسوفاني که قائل به قدم عالم بود‌ه‌اند، منظورشان قديم زماني است، نه قديم ذاتي. قديم زماني‌بودن عالم هيچ منافاتي با مخلوق‌بودن آن ندارد. فلاسفه، موجود را بر دو قسم مي‌دانند: واجب بالذات و ممکن بالذات و تنها واجب بالذات را قديم ذاتي مي‌دانند. ممکن بالذات نيز خود بر دو قسم است: قديم زماني و حادث زماني. فلاسفه براهين متعددي اقامه مي‌کنند بر اينکه حدوث زماني، ملاک احتياج به علت نيست؛ بلکه امکان ذاتي ملاک احتياج به علت است.(23) قديم زماني هم از اقسام ممکن بالذات بوده و از این رو نيازمند علّت است.
شرور، موجوداتی‌ عدمی‌
بحث عدمي‌بودن شرور براي پاسخ به فکر ثنويّت(24) مطرح شده است. البته مقصود از عدمي‌بودن شرور اين نيست که شرّ اصلاً وجود ندارد تا گفته شود اين خلاف ضرورت است؛(25)بلکه منظور چيز ديگري است. توضيح اينکه در نظر متفکران اسلامي، وجود مساوي با خير است و هرچه جامه هستي بر تن کند، از آن جهت که هست و وجود دارد، خير است.(26) به عبارت دیگر چيزي که ذاتاً و براي خود هم شرّ باشد، نداريم. بلکه شرّ يا نيستي است مانند نابينايي؛ نابينايي همان فقدان و نبود بينايي است و خود واقعيت ويژه‌اي ندارد، يا چيزي است که هرچند بذاته و براي خودش خير است؛ امّا منشأ و موجب فقدان و عدم براي شيء ديگری است. مثلاً نيش عقرب و زهرمار براي خود عقرب و مار خير و وسيله دفاعي آنهاست؛ ولي در مقايسه با انسان، بد است. زیرا موجب هلاکت یا رنجش اوست.
از اينجا معلوم مي‌شود که فکر ثنويّت اساسي ندارد؛ زيرا ما دو موجود، که يکي خوب و ديگري بذاته بد باشد نداريم تا بگویيم به دو فاعل و آفريده نياز است. بلکه شرور يا از نيستي‌ها هستند که قهراً در صف موجودات قرار نمي‌گيرند تا فاعل و آفريننده بخواهند، يا هستي‌هایی‌اند که از آن جهت که هستند، خوبند ولي از آن جهت بد شمرده شده‌اند که منشأ بدي و نيستي در موجودي ديگر شده‌اند؛ يعني به حسب وجود نسبي و قياسي بدند. بديهي است که وجود نسبي و قياسي، وجود بالعرض است و وجود بالعرض، امري اعتباري است و طبعاً نيازي به فاعل و آفريننده ندارد. نتيجه اينکه بدي‌ها، چه بدي‌هاي بالذات که از نوع عدم و فقدانات‌اند و چه بدي‌هاي نسبي و بالقياس، که از نوع موجودات‌اند، يا فاعل و جاعل ندارند و يا فاعل و جاعل آنها همان فاعل و جاعل خيرات است.(27)
نتیجه‌ سخن
1. خداي متعال خالق همة ‌اشياء و مدبر آنهاست و صحيح نيست که براي جواب از شبهه شرور، خالقيت و ربوبیت خدا را محدود و عالم را جداي از او فرض کنيم.
2. انسان براي رسيدن به کمال بايد از مسير انتخاب و گزينش عبور کند؛ از اين‌رو سوء اختيار برخي از انسان‌ها شرور اخلاقي را به‌وجود مي‌آورد.
3. نيافريدن عالم براي جلوگيري از شرور، موجب فدا شدن خير کثير، برای رهایی از شرّ قليل است و با حکمت خداي متعال سازگار نيست.
4. برخي از شرور طبيعي کيفر گناهان انسان‌هاست و از این رو به شرور اخلاقي ملحق مي‌شود.
5. شروري که متوجه انسان‌هاي بي‌گناه مي‌شود علاوه ‌بر اينکه فوائدي براي آنها به دنبال دارد، از سوي خدا متعال جبران خواهد شد.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مقاله‌ غمخواری با خداوند، نوشته‌ مقصود فراستخواه.
2. ر.ک: جبرئيلي، محمد صفر، مسئله شر و راز تفاوت‌ها، کانون انديشه جوان، تهران، 1385 هـ.ش، چاپ اول، ص9.
3. همان، ص31.
4. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1380 هـ ش، چاپ دهم، ج1 (عدل الهي)، ص96.
5. ر.ک: قبسات (فصلنامه)، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، شماره 52، تابستان 1388، ص108.
6. ر.ک: يوسفيان، حسن؛ کلام جديد، تهران، انتشارات سمت، 1390 هـ ش، چاپ سوم، ص 124.
7. همان، ص150.
8. ر.ک: بحراني، ابن ميثم؛ قواعد المرام في علم الکلام، قم، کتابخانه آيت‌الله مرعشي (ره)، 1391 هـ ق، چاپ اول، ص119.
9. طباطبايي، محمدحسين؛ الميزان (ترجمه)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، بي‌تا، ص247، ج8.
10. شوري/30 و همچنين ر.ک: روم/36 و 41، عنکبوت/40، اعراف/96.
11. ر.ک: بحارالأنوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403 هـ ق، ج78، ص198.
12. بقره/155.
13. ر.ک: کليني، اصول کافي (ترجمه و شرح حسين استاد ولي)، تهران، دارالثقلين، 1390 هـ ش، چاپ اول، ج4، ص515، کتاب ايمان و کفر، باب شدت بلا و گرفتاري مؤمن ـ حديث 14.
14. همان، ج4، ص511، حديث 2.
15. ر.ک: کلام اسلامي، (فصلنامه)، موسسه امام صادق ـ بهار 1393 هـ ش، شماره 89، ص49.
16. ر.ک: علامه حلي، کشف المراد، قم، موسسه نشر اسلامي، 1407 هـ ق، از صفحه 329 تا 339.
17. ر.ک: حيدر‌ي‌فر، مجيد؛ مدرسة ترنّم توحيد، قم، جامعهًْ المصطفي العالميهًْ، 1387 هـ ش، چاپ اول، ص318 و 319.
18. بقره/216
19. ر.ک: علامه حلّي، کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، قم، مؤسسه نشر اسلامي، 1407 هـ ق، ص280.
20. ر.ک: قدردان قراملکي، محمدحسن، پاسخ به شبهات کلامي (خداشناسي)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1386 هـ ش، چاپ اول، ص188.
21. ر.ک: سعيدي‌مهر، محمّد، کلام (1)، قم، مؤسسه فرهنگي طه، 1391، چاپ دوم، ص49 و 50.
22. ر.ک: سبحاني، جعفر، مدخل مسائل جديد در علم کلام، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، ج1، ص112.
23. ر.ک: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374هـ ش، چاپ دوازدهم، ج6 (اصول فلسفه و روش رئاليسم) ص105.
24. ثنويّت يعني اعتقاد به دو مبدأ براي عالم، يکي مبدأ خيرها و خوبي‌ها و ديگري مبدأ شرها و بدي‌ها.
25. معرفت کلامي، (دو فصل‌نامه)، مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) شماره 11، پائيز و زمستان 1392، ص106.
26. ر.ک: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1380 هـ ش، چاپ دهم، ج1 (عدل الهي)، ص150.
27. مطهري، مرتضي؛ مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374 هـ ش، چاپ دوازدهم، ج6، ح6 (اصول فلسفه و روش رئاليسم).