۱۹۱ - سیدابوالحسن موسوی طباطبایی: غبار فتنه جَمَل و نظر اهل بصیرت ۱۳۹۷/۱۰/۲۹
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی:
غبار فتنه جَمَل و نظر اهل بصیرت
۱۳۹۷/۱۰/۲۹
جنگ جمل در دهم جمادی الاولی سال ۳۶ هجری قمری بین سپاه کوفه به رهبری امام علی(ع) و لشکر بصره به هدایت طلحه و زبیر اتفاق افتاد. از آن واقعه دردناک ۱۴۰۴ سال میگذرد. جنگ جمل یکپارچه عبرت است و درس که انگیزهها و اهداف آن، هیچگاه بوی کهنگی نمیگیرد. در مدرسه این فتنه میتوان بسیار آموخت تا کمتر اشتباه کرد. میتوان از اهداف مسببان آن آگاهی یافت و روشهایشان را مرور نمود. میتوان پی برد زیادهخواهی و دنیاطلبیِ گروهی غفلتزده، چطور ملتی را با چالشهای بزرگ مواجه میکند. میتوان تجاربیعظیم آموخت و بصیرتافزایی کرد.
فتنه جمل مجموعهای است از دنیاخواهی، طمع، قدرتطلبی، فریب، حماقت، زیرکی و نقشههای شیطانی و در جبهه مقابل آن، خیرخواهی، کرامات انسانی، عفو و اغماض، بزرگ منشی، آزادگی، مظلومیت و روح بلند عدالت.
ما برای آنکه بتوانیم عبرتهای روشنی از جنگ جمل بگیریم، به بررسی برخی عوامل مهم که در ایجاد این واقعه بزرگ مؤثر بوده است میپردازیم:
۱. قدرت طلبی
جنگ جمل اولین رودررویی مسلمانان با یکدیگر است پیش از آن، اگر مسلمین در جبههای قرار میگرفتند، حتما جبهه مقابلشان اهل قبله نبوده است اما برای اولین بار دو لشکر در برابر هم صفآرایی کردند که هر دو داعیه حقپرستی داشتند. پیامبر اکرم(ص) سالها پیش از وفات خود، وقوع این نبرد را با تعبیر ناکثین(یعنی پیمانشکنان) به امیرالمؤمنین(ع) تأکید فرموده بودند.
اما چرا این جنگ واقع شد و ریشههای اصلی آن چیست؟
شاید بتوان بزرگترین ریشه این فتنه را دنیاطلبی عاملان آن دانست. طلحه و زبیر در دوره پیامبراکرم خدمات زیادی به اسلام کردند و جزء مقربترین افراد به آن حضرت محسوب میشدند، آنان جزء معدود کسانی بودند که در جنگ اُحُد(برخلاف بسیاری از اصحاب کهگریختند)، مانند پروانه به دور شمع وجود رسولالله(ص) میچرخیدند، شمشیر میزدند و از آن حضرت دفاع مینمودند. ولی بر اثر روی آوردن به دنیا و اشرافیگری کارشان به جایی رسید که علیه خلیفه به حق پیامبر(ص) لشکرکشی کردند.
امیرالمومنین(ع) هرگز از کشته شدن این دو تن ابراز خشنودی نکرد بلکه برعکس، با دیدن شمشیر زبیر فرمود: این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسولخدا(ص) زدود. و نیز با دیدن جنازه طلحه اظهار داشت: ای ابا محمد! بر من سخت گران است که تو را زیر ستارگان آسمان کشته ببینم.
طلحه و زبیر با روی آوردن به رفاهزدگی و اندوختن ثروتهای افسانهای، به شکلی کاملا آشکار، از روح تقوا و تعبد فاصله گرفتند و متأسفانه سرانجام کارشان، به تباهی و شقاوت منتهی گردید.
این دو که نامشان در اعضای شورای شش نفره به عنوان کاندیدای خلافت آمده بود، اولا پس از قتل عثمان، برای خود سهمی از خلافت قائل بودند و امید داشتند که مردم با آنان بیعت نمایند و ثانیا در صورتی از امیرالمومنین(ع) راضی میشدند که ولایت عراق و یمن را به آنان دهد.
۲. فریب
از لوازم یک حرکت باطل، فریب و دروغ است. صاحبان فتنه برای پیشبرد اهداف خود، دروغ میگویند و راه فریب و خدعه را پیش میگیرند. اساسا صداقت در حرکتهای باطل جایگاهی ندارد و جوهره راستی با نیرنگ و فریب، هم سنخ نیست. لذا میبینیم در حرکت طلحه و زبیر هم فریب دادن بود و هم فریب خوردن.
آنها هنگامی که از گرفتن امارت ناامید شدند، از امام درخواست کردند که برای انجام عمره به آنان اجازه سفر دهد. امام میدانست هدف این دو، ایجاد فتنه است. لذا آنان را نصیحت فرمود. طلحه و زبیر با خوردن سوگند و تجدید بیعت، به امام اطمینان دادند که برای انجام حج، از مدینه خارج میشوند. اما هنگامی که به مکه رسیدند، پیمان خود را شکستند و به دروغ مدعی شدند که بیعتشان با امام علی(ع) با اجبار و تهدید بوده است.
یکی از زشتترین رفتارهای فتنهگران در جریان جمل این بود که خودشان در قتل خلیفه سوم نقش اساسی داشتند اما در مکه اعلام کردند که امام علی در این واقعه دست داشته و اطرافیان او قاتلان خلیفه هستند و امام باید آنها را جهت قصاص، تسلیم نماید. آنان در واقع، فتنه جمل را به بهانه خونخواهی عثمان برپا کردند. امام علی(ع) در این باره میفرمایند:«وَ إنّهُم لَیَطلُبونَ حقا هُم تَرَکوهُ و دَماً هُم سَفکوه؛ اینان حقی را میطلبند که خود، آن را رها کردند و خواهان خونی هستند که خودشان ریختهاند.» در واقعه جمل نباید از فریب و خدعههای معاویه نیز غافل بود. وی که سرچشمه هر پلیدی و ناراستی است، در نامههایی جداگانه به طلحه و زبیر، مقامشان را ستود و به شایستگی آنان در امر خلافت اعتراف نمود و متذکر شد که برای آن دو در شام بیعت گرفته است. آنگاه آنان را در خونخواهی عثمان علیه امیرالمومنین(ع) تشویق کرد. بدین ترتیب معاویه بدون روبهرو شدن با رقیبان خود در امر خلافت، سعی داشت آنها را در مقابل هم قرار دهد، پیروزی هر رقیبی برای معاویه نیز یک پیروزی محسوب میشد.
۳. بهرهبرداری از شخصیتهای مهم
طلحه و زبیر برای پیشبرد اهداف خود، به شخصیتی تأثیرگذار نیاز داشتند تا بتوانند در شهرهای مختلف با پشتوانه او اعتماد مردم را جلب کرده و سپاهی گرد آورند. آنان برای این مقصود از عایشه که در مکه به سر میبرد، درخواست کردند که به خونخواهی عثمان و انتقام از کُشندگان وی(یعنی امام علی و اصحاب و لشکریان آن حضرت)، با آنان همراه گردد. عایشه بعد از مدتی تأمل پذیرفت. آنان امالمؤمنین را بر شتری غولپیکر به نام عسکر سوار کردند. امام علی(ع) میفرمایند طلحه و زبیر همسران خود را در خانهها پنهان کرده و حرم پیامبر را سوار بر شتر شهر به شهر گرداندند.
امام علیهالسلام بعد از پیروزی بر اصحاب جمل با کرامت نفسی بیمانند عایشه را عفو نمود و دوازده هزار دینار به وی داد و او را به همراه برادرش محمدبن ابیبکر و چهل نفر از زنان بصره که به امر امام لباس رزم مردانه پوشیده بودند، با احترام روانه مدینه نمود.
بعدها عایشه هر گاه روز جمل را به یاد میآورد آرزو میکرد که ای کاش هیچگاه در آن حادثه شرکت نکرده بود.
۴. احزاب گوناگون در کنار هم
گاه آرمان مشترک و خصوصا اهداف دنیایی، باعث میشود دشمنانی که تشنه به خون یکدیگرند، در زیر یک خیمه جمع شوند!
امام علی(ع) در نهجالبلاغه حتی پیوستگی طلحه و زبیر را نیز ظاهری دانسته و میفرمایند: هر کدام از طلحه و زبیر امیدوار است که حکومت را به دست آورد و نظر خود را به آن دوخته و رفیق خویش را چیزی به حساب نمیآورد.
بنابراین مشخص است که در اردوگاه جَمل، افرادی نظیر سعیدبن عاص، مروان بن حَکَم و مُغیره بن شُعبه که از شجره خبیثه بنی امیه هستند چرا در کنار طلحه و زبیر قرار میگیرند و حال آنکه بین آنان تنافر و ضدیت وجود داشته است. هدف مشترک آنها صفآرایی در مقابل امام علی(ع) و جنگ و مبارزه با آن حضرت بوده است. و سرانجام نیز در بحبوحه جنگ، مروان با تیری که به سوی طلحه پرتاب کرد وی را از پای در آورد و گفت انتقام عثمان را گرفتم.
۵. پدیده آقازادههای منحرف
یکی از شخصیتهای بسیار مؤثر در شکلگیری جنگ جمل وجود عبدالله بن زبیر بود. وی در طول حیات خود ماجراجوییهای فراوان نموده و دست به تحرکات وسیعی زده است. اما همواره بر محور باطل چرخیده و از دشمنی با اهل بیت پیامبر(ص)کوتاهی نکرده است. امیرالمؤمنین در روایتی به یک حقیقت تلخ اذعان فرموده اند: مازالَ الزبیرُ رجلاً منّا اهلَ البیت حتّی نَشأ ابنُه المَشؤوم عبدُالله؛ همواره زبیر مردی از ما اهل بیت محسوب میشد تا زمانی که فرزند شومش عبدالله بزرگ شد. این حدیث نشان میدهد که چگونه گاه فرزندان، عامل انحراف و سقوط پدر و مادر خود میگردند.
۶. شهادت دروغ
در مسیر کاروان جَمل به سوی بصره، منطقهای پدیدار شد که بانگ سگان آن، آرامش کاروانیان را بر هم زد. عایشه که درون هودجی بر روی شتر قرار داشت پرسید این مکان چه نام دارد؟ گفتند نامش«حَوئَب» است. عایشه ناگاه به یاد سخن رسول خدا(ص) افتاد که روزی آن حضرت همسران خود را پرهیز داده بود از اینکه سگهای حوئب بر آنان پارس کنند. حتی رو به عایشه فرمودند: مبادا تو آن زن باشی!
عایشه امالمؤمنین با یادآوری این خاطره، از ادامه راه انصراف داد و قصد بازگشت نمود. اما دستگاه باطل همیشه ترفندهایی برای مبارزه با حق و حقیقت دارد. بدین ترتیب طلحه و زبیر (و به روایتی عبدالله بن زبیر) اظهار داشتند که این منطقه حوئب نیست آنگاه پنجاه نفر از قبیله بنی عامر را آوردند که شهادت دهند و سوگند بخورند که طلحه و زبیر حرفشان صحیح است و این منطقه حوئب نیست. گفته میشود این اولین شهادت دروغ در اسلام بود که تأثیری فاجعه بار در سرنوشت اسلام داشت.
۷. التباس باطل به حق
هیچگاه باطل، عریان در صحنه حاضر نمیشود زیرا سریعا شناخته و رسوا میگردد بلکه در لباسهای حق و حقیقت و به شیوهای موجه و آبرومند ظاهر میگردد. افراد بیبصیرت در این گونه موارد دچار شک و تردید شده و گاه باطل را به عنوان شیوه درست برمی گزینند. در جریان جنگ جمل، شخصی سخت در تردید قرار گرفته بود؛ یک طرف امیرالمومنین و اصحاب بزرگوارش و طرف دیگر عایشه همسر پیامبر و طلحه و زبیر با آن همه سوابق درخشان! چگونه میتوان باور کرد که یکی از این دو گروه بر باطل باشد؟!
چون راه به جایی نبرد نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و عرض کرد آیا ممکن است زبیر و طلحه و عایشه بر باطل باشند؟ شهید مطهری از قول طه حسین دانشمند نابینای مصری میگوید امام پاسخی داد که بعد از خاموش شدن وحی، سخنی محکمتر و بالاتر از این گفته نشده است! امام فرمود هان! مبادا خطا کنی «إن الحق و الباطل لا یُعرفان بأقدار الرجال. إعرف الحق تعرفْ أهله و إعرف الباطل تعرفْ أهله.» یعنی حق و باطل را با شخصیت افراد نسنج! به عبارت دیگر مگو فلان سخن حق است چون از دهان فلان شخصیت بزرگ بیرون آمده یا فلان روش درست است چون انسانی با سوابق درخشان آن را انجام داده است. امام این تفکر را رد میکند و میفرماید ابتدا حق و باطل را بشناس آن گاه افراد را با آن بسنج و چیزی را ملاک حق و باطل قرار مده مگر خودِ حق و باطل را.
و سعادتمند کسانی بودند که دست از امام خویش نکشیدند و هرگز تردیدی در پیروی از او به خود راه ندادند. فتنهها همواره زاد و ولد دارند و دشمن پیوسته بیدار است. راستی سهم ما از بصیرتافزایی چقدر است؟
ما برای آنکه بتوانیم عبرتهای روشنی از جنگ جمل بگیریم، به بررسی برخی عوامل مهم که در ایجاد این واقعه بزرگ مؤثر بوده است میپردازیم:
۱. قدرت طلبی
جنگ جمل اولین رودررویی مسلمانان با یکدیگر است پیش از آن، اگر مسلمین در جبههای قرار میگرفتند، حتما جبهه مقابلشان اهل قبله نبوده است اما برای اولین بار دو لشکر در برابر هم صفآرایی کردند که هر دو داعیه حقپرستی داشتند. پیامبر اکرم(ص) سالها پیش از وفات خود، وقوع این نبرد را با تعبیر ناکثین(یعنی پیمانشکنان) به امیرالمؤمنین(ع) تأکید فرموده بودند.
اما چرا این جنگ واقع شد و ریشههای اصلی آن چیست؟
شاید بتوان بزرگترین ریشه این فتنه را دنیاطلبی عاملان آن دانست. طلحه و زبیر در دوره پیامبراکرم خدمات زیادی به اسلام کردند و جزء مقربترین افراد به آن حضرت محسوب میشدند، آنان جزء معدود کسانی بودند که در جنگ اُحُد(برخلاف بسیاری از اصحاب کهگریختند)، مانند پروانه به دور شمع وجود رسولالله(ص) میچرخیدند، شمشیر میزدند و از آن حضرت دفاع مینمودند. ولی بر اثر روی آوردن به دنیا و اشرافیگری کارشان به جایی رسید که علیه خلیفه به حق پیامبر(ص) لشکرکشی کردند.
امیرالمومنین(ع) هرگز از کشته شدن این دو تن ابراز خشنودی نکرد بلکه برعکس، با دیدن شمشیر زبیر فرمود: این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسولخدا(ص) زدود. و نیز با دیدن جنازه طلحه اظهار داشت: ای ابا محمد! بر من سخت گران است که تو را زیر ستارگان آسمان کشته ببینم.
طلحه و زبیر با روی آوردن به رفاهزدگی و اندوختن ثروتهای افسانهای، به شکلی کاملا آشکار، از روح تقوا و تعبد فاصله گرفتند و متأسفانه سرانجام کارشان، به تباهی و شقاوت منتهی گردید.
این دو که نامشان در اعضای شورای شش نفره به عنوان کاندیدای خلافت آمده بود، اولا پس از قتل عثمان، برای خود سهمی از خلافت قائل بودند و امید داشتند که مردم با آنان بیعت نمایند و ثانیا در صورتی از امیرالمومنین(ع) راضی میشدند که ولایت عراق و یمن را به آنان دهد.
۲. فریب
از لوازم یک حرکت باطل، فریب و دروغ است. صاحبان فتنه برای پیشبرد اهداف خود، دروغ میگویند و راه فریب و خدعه را پیش میگیرند. اساسا صداقت در حرکتهای باطل جایگاهی ندارد و جوهره راستی با نیرنگ و فریب، هم سنخ نیست. لذا میبینیم در حرکت طلحه و زبیر هم فریب دادن بود و هم فریب خوردن.
آنها هنگامی که از گرفتن امارت ناامید شدند، از امام درخواست کردند که برای انجام عمره به آنان اجازه سفر دهد. امام میدانست هدف این دو، ایجاد فتنه است. لذا آنان را نصیحت فرمود. طلحه و زبیر با خوردن سوگند و تجدید بیعت، به امام اطمینان دادند که برای انجام حج، از مدینه خارج میشوند. اما هنگامی که به مکه رسیدند، پیمان خود را شکستند و به دروغ مدعی شدند که بیعتشان با امام علی(ع) با اجبار و تهدید بوده است.
یکی از زشتترین رفتارهای فتنهگران در جریان جمل این بود که خودشان در قتل خلیفه سوم نقش اساسی داشتند اما در مکه اعلام کردند که امام علی در این واقعه دست داشته و اطرافیان او قاتلان خلیفه هستند و امام باید آنها را جهت قصاص، تسلیم نماید. آنان در واقع، فتنه جمل را به بهانه خونخواهی عثمان برپا کردند. امام علی(ع) در این باره میفرمایند:«وَ إنّهُم لَیَطلُبونَ حقا هُم تَرَکوهُ و دَماً هُم سَفکوه؛ اینان حقی را میطلبند که خود، آن را رها کردند و خواهان خونی هستند که خودشان ریختهاند.» در واقعه جمل نباید از فریب و خدعههای معاویه نیز غافل بود. وی که سرچشمه هر پلیدی و ناراستی است، در نامههایی جداگانه به طلحه و زبیر، مقامشان را ستود و به شایستگی آنان در امر خلافت اعتراف نمود و متذکر شد که برای آن دو در شام بیعت گرفته است. آنگاه آنان را در خونخواهی عثمان علیه امیرالمومنین(ع) تشویق کرد. بدین ترتیب معاویه بدون روبهرو شدن با رقیبان خود در امر خلافت، سعی داشت آنها را در مقابل هم قرار دهد، پیروزی هر رقیبی برای معاویه نیز یک پیروزی محسوب میشد.
۳. بهرهبرداری از شخصیتهای مهم
طلحه و زبیر برای پیشبرد اهداف خود، به شخصیتی تأثیرگذار نیاز داشتند تا بتوانند در شهرهای مختلف با پشتوانه او اعتماد مردم را جلب کرده و سپاهی گرد آورند. آنان برای این مقصود از عایشه که در مکه به سر میبرد، درخواست کردند که به خونخواهی عثمان و انتقام از کُشندگان وی(یعنی امام علی و اصحاب و لشکریان آن حضرت)، با آنان همراه گردد. عایشه بعد از مدتی تأمل پذیرفت. آنان امالمؤمنین را بر شتری غولپیکر به نام عسکر سوار کردند. امام علی(ع) میفرمایند طلحه و زبیر همسران خود را در خانهها پنهان کرده و حرم پیامبر را سوار بر شتر شهر به شهر گرداندند.
امام علیهالسلام بعد از پیروزی بر اصحاب جمل با کرامت نفسی بیمانند عایشه را عفو نمود و دوازده هزار دینار به وی داد و او را به همراه برادرش محمدبن ابیبکر و چهل نفر از زنان بصره که به امر امام لباس رزم مردانه پوشیده بودند، با احترام روانه مدینه نمود.
بعدها عایشه هر گاه روز جمل را به یاد میآورد آرزو میکرد که ای کاش هیچگاه در آن حادثه شرکت نکرده بود.
۴. احزاب گوناگون در کنار هم
گاه آرمان مشترک و خصوصا اهداف دنیایی، باعث میشود دشمنانی که تشنه به خون یکدیگرند، در زیر یک خیمه جمع شوند!
امام علی(ع) در نهجالبلاغه حتی پیوستگی طلحه و زبیر را نیز ظاهری دانسته و میفرمایند: هر کدام از طلحه و زبیر امیدوار است که حکومت را به دست آورد و نظر خود را به آن دوخته و رفیق خویش را چیزی به حساب نمیآورد.
بنابراین مشخص است که در اردوگاه جَمل، افرادی نظیر سعیدبن عاص، مروان بن حَکَم و مُغیره بن شُعبه که از شجره خبیثه بنی امیه هستند چرا در کنار طلحه و زبیر قرار میگیرند و حال آنکه بین آنان تنافر و ضدیت وجود داشته است. هدف مشترک آنها صفآرایی در مقابل امام علی(ع) و جنگ و مبارزه با آن حضرت بوده است. و سرانجام نیز در بحبوحه جنگ، مروان با تیری که به سوی طلحه پرتاب کرد وی را از پای در آورد و گفت انتقام عثمان را گرفتم.
۵. پدیده آقازادههای منحرف
یکی از شخصیتهای بسیار مؤثر در شکلگیری جنگ جمل وجود عبدالله بن زبیر بود. وی در طول حیات خود ماجراجوییهای فراوان نموده و دست به تحرکات وسیعی زده است. اما همواره بر محور باطل چرخیده و از دشمنی با اهل بیت پیامبر(ص)کوتاهی نکرده است. امیرالمؤمنین در روایتی به یک حقیقت تلخ اذعان فرموده اند: مازالَ الزبیرُ رجلاً منّا اهلَ البیت حتّی نَشأ ابنُه المَشؤوم عبدُالله؛ همواره زبیر مردی از ما اهل بیت محسوب میشد تا زمانی که فرزند شومش عبدالله بزرگ شد. این حدیث نشان میدهد که چگونه گاه فرزندان، عامل انحراف و سقوط پدر و مادر خود میگردند.
۶. شهادت دروغ
در مسیر کاروان جَمل به سوی بصره، منطقهای پدیدار شد که بانگ سگان آن، آرامش کاروانیان را بر هم زد. عایشه که درون هودجی بر روی شتر قرار داشت پرسید این مکان چه نام دارد؟ گفتند نامش«حَوئَب» است. عایشه ناگاه به یاد سخن رسول خدا(ص) افتاد که روزی آن حضرت همسران خود را پرهیز داده بود از اینکه سگهای حوئب بر آنان پارس کنند. حتی رو به عایشه فرمودند: مبادا تو آن زن باشی!
عایشه امالمؤمنین با یادآوری این خاطره، از ادامه راه انصراف داد و قصد بازگشت نمود. اما دستگاه باطل همیشه ترفندهایی برای مبارزه با حق و حقیقت دارد. بدین ترتیب طلحه و زبیر (و به روایتی عبدالله بن زبیر) اظهار داشتند که این منطقه حوئب نیست آنگاه پنجاه نفر از قبیله بنی عامر را آوردند که شهادت دهند و سوگند بخورند که طلحه و زبیر حرفشان صحیح است و این منطقه حوئب نیست. گفته میشود این اولین شهادت دروغ در اسلام بود که تأثیری فاجعه بار در سرنوشت اسلام داشت.
۷. التباس باطل به حق
هیچگاه باطل، عریان در صحنه حاضر نمیشود زیرا سریعا شناخته و رسوا میگردد بلکه در لباسهای حق و حقیقت و به شیوهای موجه و آبرومند ظاهر میگردد. افراد بیبصیرت در این گونه موارد دچار شک و تردید شده و گاه باطل را به عنوان شیوه درست برمی گزینند. در جریان جنگ جمل، شخصی سخت در تردید قرار گرفته بود؛ یک طرف امیرالمومنین و اصحاب بزرگوارش و طرف دیگر عایشه همسر پیامبر و طلحه و زبیر با آن همه سوابق درخشان! چگونه میتوان باور کرد که یکی از این دو گروه بر باطل باشد؟!
چون راه به جایی نبرد نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و عرض کرد آیا ممکن است زبیر و طلحه و عایشه بر باطل باشند؟ شهید مطهری از قول طه حسین دانشمند نابینای مصری میگوید امام پاسخی داد که بعد از خاموش شدن وحی، سخنی محکمتر و بالاتر از این گفته نشده است! امام فرمود هان! مبادا خطا کنی «إن الحق و الباطل لا یُعرفان بأقدار الرجال. إعرف الحق تعرفْ أهله و إعرف الباطل تعرفْ أهله.» یعنی حق و باطل را با شخصیت افراد نسنج! به عبارت دیگر مگو فلان سخن حق است چون از دهان فلان شخصیت بزرگ بیرون آمده یا فلان روش درست است چون انسانی با سوابق درخشان آن را انجام داده است. امام این تفکر را رد میکند و میفرماید ابتدا حق و باطل را بشناس آن گاه افراد را با آن بسنج و چیزی را ملاک حق و باطل قرار مده مگر خودِ حق و باطل را.
و سعادتمند کسانی بودند که دست از امام خویش نکشیدند و هرگز تردیدی در پیروی از او به خود راه ندادند. فتنهها همواره زاد و ولد دارند و دشمن پیوسته بیدار است. راستی سهم ما از بصیرتافزایی چقدر است؟