۶۵ - گفتگو با حاج محمود ژولیده جانباز دفاع مقدس و شاعـر انقلابی: مردم پای کارند مسئولین نفوذیها را اخراج کنند ۱۴۰۱/۰۸/۲۲
گفتگو با حاج محمود ژولیده جانباز دفاع مقدس و شاعـر انقلابی:
مردم پای کارند مسئولین نفوذیها را اخراج کنند
۱۴۰۱/۰۸/۲۲
مکتب ایران اسلامی ریشه در مکتب و فرهنگ عاشورایی دارد؛ مکتبی که میگوید از جان و مال و همه هستی ات بگذر؛ اما زیر بار ظلم و ستم دشمنان دین و قرآن نرو. مکتبی زنده و پویا که دست تمام دنیای کفر و نفاق را بسته و هرگاه آتش فتنهای روشن میشود، با همان شور و حرارتی که در عاشورائیان بود، فتنه را در نطفه خفه میکند. در این میان نقش هیئات مذهبی و مساجد نقش پررنگی است و میتوانند با برگزاری مراسمات مختلف و تبیین وضعیت موجود، حیلههای دشمن را به آحاد ملت شناسانده و همه آنها را در مقابل فتنهها بسیج کنند. مسجد ارگ نیز که از دیرباز در برگزاری اینگونه مراسم پیشتاز بوده، در شامگاه دوشنبه 16 آبانماه با همکاری هیئات مذهبی و دعوت از سخنرانان و مداحان اهل بیت(ع) مراسم یادبود شهدای حرم شاهچراغ(ع) و شهدای امنیت را برگزار کرد.
در حاشیه این مراسم که با حضور اقشار مذهبی و دوستداران خاندان عصمت و طهارت(ع) برگزار شد، با حاج محمود ژولیده جانباز دفاع مقدس، شاعر انقلابی و مداح اهل بیت علیهمالسلام گفتوگویی داشتیم. در ادامه شرح این گفتوگو را میخوانید.
سید محمد مشکوهًْ الممالک
علت برگزاری این مراسم چه بود؟
مراسم یادبود شهدای مظلوم حرم مطهر شاهچراغ(ع) و دیگر شهدای این جنگ ترکیبی و به عبارتی شهدای امنیت وطن در مسجد ارگ برگزار شد.
از مدتی قبل صحبت از برگزاری این مراسم بود و حال حاج منصور ارضی و حاج آقا سازور و دیگر عزیزان که مجال نام بردن از آنها نیست، قبول زحمت کرده و این مراسم را برگزار کردند. میتوان گفت 19 ارگان در برگزاری این مراسم شرکت کردند. واقعا از مسجد ارگ تهران که پایگاه ولایت است، همین توقع میرود که هر از گاهی، غیر از مناسبتهای مذهبی، ملی و انقلابی؛ برای مناسبتهای ویژهای که مربوط به نظام و انقلاب است نیز مراسماتی برگزار کند؛ همان زمانهایی که باید حزبالله و ولایتیها و ارزشمدارها موضعگیری داشته باشند، بهتر است که مسجد ارگ نیز در این کارها سهیم باشد. ما هم یکی از خدام هستیم و شکر خدا مراسم خوبی برگزار شد. دشمن بداند که ما لحظهای از دفاع از انقلاب و نظام برنمی داریم؛ ما با برگزاری مراسم، دادن خون و جانفشانی، تا آخرین نفس، تا هستی و ناموسمان را فدای انقلاب نکنیم، دست بردار نیستیم. آنها میآیند و مانند کف آب زود از بین میروند؛ اما ما بچههای حزباللهی پای نظام و انقلاب و ولایت هستیم.
چرا داعش مردم عادی را ترور میکند؟
ترورهای کور و مذبوحانهای که انجام میشود، از جمله هتک حرمت حرم حضرت شاهچراغ و همه و همه، به دلیل پیشرفتهای نظام مقدس جمهوری اسلامی، کارهای جهادی و انقلابی که دولت مردان ما انجام میدهند، کارهای متعدد و متنوعی که دانشمندان ما در کارهای علمی و فناورانه انجام میدهند، یاری رساندن به مردم، بحث معیشتی و زیرساختهای کشور، راهها، ارتقاء صنعت و فرهنگ مردم است و اینکه اعتماد مردم به نظام بیشتر شده است. هدف دشمن از این اغتشاشات براندازی نظام است که این مسئله توهم بزرگ دشمن تا دندان مسلح ما است. او تا بن دندان در توهم است و نمیتواند در مقابل نظام جمهوری اسلامی تا آنجا که میخواهد، به نتیجه برسد و این نظام را که در اعماق قلبهای مردم ایران و جهان ریشه دوانده، از بین ببرد.
چرا این ترورها در مراکز مذهبی صورت میگیرد؟
اینها مراکزی را که در حفظ اسلام و قرآن و دین و دیانت مردم نقش موثر دارند مورد تعرض قرار میدهند. اینها دین و ایمان مردم را نشانه گرفتهاند. اینها از مذهبیون ما ضربه خوردهاند، از نمازگزاران و اهل ایمان و معنویت و دارای فرهنگ عاشورایی ضربه خوردهاند. البته خدشه وارد میکنند و خسارت و مصیبت وارد میکنند، خونهایی میریزند و قلبهایی را داغدار میکنند؛ اما واقعا نمیتوانند ضربه نهایی را بزنند.
نقش مساجد و هیئات مذهبی در پیشبرد اهداف انقلاب چیست؟
در سیره زندگانی امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهمالسلام این را داریم. شاید یکی از دلایل تبعیدها، روشنگری اهل بیت نسبت به حادثه عاشورا، با برپایی مجالس روضه بوده است. در اثر همین جلسات ذهنهای مردم روشن میشد و اعتراضات نسبت به کفر و جور بیشتر میشد. البته تبعید و زندان رفتن ائمه قطعاً به دلایل سیاسی و نفوذ این بزرگواران هم بوده است. در دوران معاصر هم نقش مساجد و تکایا و قرآنیها و انقلابیها به قبل از انقلاب برمی گردد و میتوان گفت در حقیقت نقش هیئتیها، عاشوراییها، علویها و فاطمیها از سال 42 و در انقلاب حضرت امام نشان داده شد و همانجا با امثال شهید طیب حاج رضایی بزرگوار که حر زمان بود، با هیئتها، دستهها و علم بلند کردن و حسین حسین گفتن پیروز شدند. هیئات مذهبی در پیروزی انقلاب نقش موثری داشتند، هم در دفاع مقدس و هم در دفاع از حرم و همین الان هم در فتنهها ببینید؛ جوانانی که در سپاه، بسیج و قاطبه مردم کشته میشوند، زیارت عاشوراخوانها هستند، سینه زنان امام حسین هستند. این بچهها برای امام حسین سینه میزنند و آنها کف و سوت میزنند. همین جا فرق ما با آنها مشخص میشود و نقش هیئتیها در حفظ انقلاب و به ثمر رساندن آن و رساندن آن به دستان مبارک امام زمان مشخص میشود.
«آرمان»های زیادی بودند دوست داشتند که در دوران دفاع مقدس بودند و از کشور دفاع میکردند یا در دفاع از حرم شرکت داشتند؛ اما حال برخی از آنها شدهاند شهید دفاع امنیت مردم. چه شباهتی بین شهدای امنیت و شهدای سابق وجود دارد؟
ما جاماندهها از دفاع مقدس که هر لحظه به دنبال شهادت میگردیم؛ اما لیاقتش را نداریم و روزی ما نشده. امثال آرمان علیوردی عزیز، به ما امید بیشتری دادند و نشان دادند که باب شهادت هنوز باز است. خیلی از ما هنوز مانده ایم و آماده شهادت هستیم. از جمعیت 80 و چند میلیونی جمهوری اسلامی ایران، میلیونها نفر طالب شهادتند و ما هم طفیلی آنها هستیم. اینها روحیه ایثار، شهادت و فداکاری را زنده کردند. نحوه شهید آرمان علیوردی عزیز، زیر دست و پای نابکاران و جنایتکاران، دقیقا مانند شهادت اباعبدالله الحسین علیهالسلام است؛ اینجا با سنگ، بتن، چاقو، شمشیر، مشت و لگد این جنایت را مرتکب شدند و در کربلا با شمشیر و نیزه و سنان و خنجر. حتی در روایات آمده که برخی با سنگ و مشت و لگد حضرت را میزدند. حتی گفته شده که پیرمردهای لشکر عمر سعد برای اینکه از دیگر ملعونین جا نمانند، با عصا امام حسین را میزدند. چطور این نانجیبها توانستند همان صحنه را بعد از 1400 سال دوباره به نمایش بگذارند؟! اما باید بدانند که با این کارشان شهادت طلبها بیشتر شدند، آنها که پای کار ولایت و رهبری هستند، بیشتر شدند.
چرا دنیا امثال شهید آرمان علیوردی را نمیبینند و تنها حقوق بشر را در مورد افراد خاص مطرح میکنند؟
همه میدانند که حقوق بشر غربی تنها یک نمایش کذب و دروغ است و این را لوایی برای جنایتهای خودشان قرار دادهاند. ما در خود اروپا و آمریکا میبینیم که رنگینپوستهای مستضعف، اگر یک فریاد بزنند، اینها به دروغ بهانهای درست میکنند و آنها را به قصد کشت در ملا عام میزنند و حتی با ماشین زیر میگیرند. پلیس وحشی آمریکا و غرب اینها را مورد تهاجم قرار میدهند. آیا اینها بشر نیستند؟ لذا اگر این دختر جوان را بهانهای برای فتنه کردند؛ بحث حقوق بشر نبود. حقوق بشر این است که آرمان برایش شهید میشود، حقوق بشر این است که در حرم شاهچراغ برایش به خاک و خون میغلتند، حقوق بشر همان نیروی انتظامی است که در خیابان او را کتک زدند و بعد هم گلویش را بریدند. حقوق بشر آن بسیجی است که زنده زنده آتش زده شد. حقوق بشر آن سپاهی است که با ماشین زیر گرفته شد. شعار آنها دروغین است؛ اما حقوق بشر جمهوری اسلامی، حقوق بشر حقیقی است که برای این حقوق در نظام مقدس اسلام، امام سجاد علیهالسلام بیانات مفصلی دارند، امیرالمومنین نیز در این زمینه خطبه مفصلی دارند. مدافع اصلی حقوق بشر قرآن، اهل بیت(ع)، نظام مقدس جمهوری اسلامی و مظلومان عالم هستند.
پیام شما به مردم چیست؟
مردم ما واقعا فهیمتر و بصیرتر از این هستند که ما بخواهیم پیامی به آنها بدهیم. رهنمودهای مقام معظم رهبری هم برای مردم ایران و هم مستضعفین جهان، همواره فصل الخطاب بوده و هست. مردم ما با وجود مشکلات بسیار زیاد جامانده از دولتهای قبل، مخصوصا دولت نابکار 8 سال گذشته، با بصیرت گوش به فرمان حضرت آقا هستند. مردم ما مشکلات زیادی دارند، مخصوصا مشکلات عدیده معیشتی، اما با این همه پای کار انقلاب ایستادهاند.
در فتنه 88 دیدید که یک بار مردم بیرون ریختند؛ اما در این 40 روز مردم 7 تجمع بزرگ داشتند. دو یا سه بار در میدان انقلاب، در میدان ولیعصر، در میدان نماز شهرری و در شهرستانها و حتی در روستاها مردم در حمایت از نظام تجمع کردند، تجمعات بزرگ میلیونی و چند صدهزار نفری. ما از مردم این پیام را دریافت میکنیم که پای کار هستند؛ اما مسئولین باید نفوذیها را شناسایی و از دستگاهها اخراج کنند. باقی مانده دولتهای قبلی هنوز در راس برخی مدیریتها قرار دارند و حرف مردم این است که اینها را از بدنه دولت خارج کنند. ما از زبان مردم میگوییم. دولت عزیز، مجلس عزیز، قوه قضائیه عزیز، مسئولین عزیز، سراپا گوش به فرمان امام باشید و با از بین بردن نفوذیها، به خواستههای مردم توجه کنید.
با توجه به این که شما در دوران دفاع مقدس هم حضور داشتید، خاطرهای از آن دوران برایمان تعریف میکنید؟
خاطرهای از شهید امیرتهرانی مقدم دارم. من با ایشان در گردان عمار لشکر حضرت رسول (ص) همرزم بودم. این شهید بزرگوار آثاری روی صورتش داشت که مانند پنجه بود، گویا یک پنجه بزرگ و سنگین روی صورتش کشیدهاند. من آن زمان خیلی با او آشنا نبودم، و تنها چون مداحی میکرد، در هیئتها او را دیده بودم. همیشه برایم سؤال بود قضیه این پنجه چیست؟ یک بار از او پرسیدم،گریهاش گرفت. گفتم چراگریه میکنی؟ گفت آخر تو نمیدانی. من در مراسمهای حضرت زهرا سلام الله علیها عزاداری و سینه زنی میکردم، وقتی خودم یا دیگران میخواندیم، به شدت منقلب میشدم و به حضرت عرض میکردم که دلم میخواهد این ضربه سیلی را که به شما زده شده را بهاندازه ذرهای بچشم. من طاقت ندارم که فقط با گریه برای شما عزاداری کنم؛ دلم میخواهد بعینه برای شما عزاداری کنم. در یکی از عملیاتها که با رمز یا زهرا (س) انجام شد ما پیروز شدیم و در حال برگشت از عملیات بودیم که یکدفعه یک خمپاره به نزدیکی ما خورد، خمپاره هم وقتی به زمین میخورد به تکههای مختلف و با اشکال مختلف تقسیم میشود، تکهای از ترکش این خمپاره به صورت من خورد. شدت آن به حدی زیاد بود که سر من به عقب برگشت و برق از چشمانم پرید. هیچ کس نفهمید چه اتفاقی افتاده، صورت من پر از خون بود؛ اما من فریاد میزدم گرفتم گرفتم. بچهها متعجب مانده بودند چه را گرفتی؟ گفتم من حاجتم را از حضرت زهرا گرفتم، تازه فهمیدم در کوچه بنیهاشم ایشان چطور سیلی خوردند که میگویند ایشان هم از دیوار ضربه خورد و هم از دست آن نابکار. من اینجا سر سوزنی درک کردم که سیلی خوردن حضرت زهرا چگونه بود.
از نحوه جانبازیتان بگویید؟
بنده در 5 مرحله در جبهه مجروح شدم و هربار که مجروح شدم به لطف خدا بهبود مییافتم و به جبهه برمیگشتم. در عملیات کربلای 5 که بچهها به مزاح میگفتند فرشتهها فرار میکردند چون واقعا صدامیان تمام زمین و هوای شلمچه را به توپ و خمپاره، بمب و کالیبر بسته بودند. آنجا خطی معروف به سه راهی شهادت بود که هر کس به آنجا میرسید شهید میشد و ما از آنجا در رفتیم و ماندیم و آنجا بود که دیدم یک بالگرد دارد به بچهها نزدیک میشود و من چون مسئول گروهان بودم باید به بچهها سر میزدم، در همین لحظه بچهها گفتند شلیک کرد، ولی من شلیک را ندیدم چون از زمان شلیک تا انفجار زمان زیادی نمیبرد و فقط یادم هست که در آن لحظه در خاک و خون دست و پا میزدم و میگفتم یا زهرا(س) و اطرافم پر از مجروح و یک شهید بود و بعد از آن دیگر یادم نمیآید. صحنهها را ندیدم و فقط وقتی سر بلند کردم دیدم در یکی از بیمارستانها هستم و بعد از چند روز پای راست من فاسد شد و قطعش کردند و بعد یکماه چشم راستم فاسد شد و تخلیه اش کردند و بعد از 6 ماه لگن و مفاصل از بین رفت و دکترها دور هم جمع شدند و الکی جوش دادند و در واقع از ران به بالا کاملا جوش خورده و فیکس است.البته این هم به خواسته و دعای مادر بود و الا ما رفتنی بودیم، زیرا با شهادت برادرم شهید احمد ژولیده که در آزاد سازی خرمشهر به درجه رفیع شهادت رسید، مادر از خدا خواست یکی از ما بمانیم.
چرا میگویند جبهه دارای معنویت بود؟
موضوع معنویت در جنگ یک موضوع گسترده است. به فرموده امام خمینی جبهه دانشگاه بود. در جبههها گذشته از کارهای رزمی، آموزشهای رزمی، نظامی و عقیدتی، بچهها حقیقتا احساس میکردند آنجا کربلاست، آن روز عاشوراست، حضرت امام هم نقش امام حسین را دارد و آنها آمدهاند تا امام را یاری کنند. به این دلیل بود که جبهه دانشگاه بود و روحیه معنویت در اوج قرار داشت. روحیه فرهنگ عاشورایی و فاطمی و علوی در اوج بود، فرهنگ قرآن در اوج بود؛ فقط بحث قرائت قرآن نبود؛ بلکه قرآن در جان و روح رزمندگان ریشه دوانده بود. وجود فرهنگ عاشورا میان رزمندگان، عامل شورآفرینی برای حضور در جبههها و دفاع از حقانیت جبهه بود. معنویت و معارف اهلبیت(ع) همه افراد را کنار یکدیگر جمع کرده بود. آن دسته از افرادی که حرّگونه به جبههها میآمدند، عاشقانه شیفته معارف امام حسین(ع) میشدند. بُنمایه بسیاری از نطقهای جبهه و وصیتنامههای شهدا، همچنین اشعار نوحهها و شورآفرینیها، حول موضوع کربلا و عاشورا بود، بنابراین در دوران دفاع مقدس تمرکز روی واقعه کربلا بهعنوان نماد مقاومت و مظلومیت مقابل ظالمان و متجاوزان قرار گرفت.ای کاش شهرها و روزگار ما مانند آن روزها معنوی شود. حضور طلاب و علما در جبههها نیز تأثیر زیادی در توسعه فرهنگ و معارف اهلبیت(ع) داشت. اعزام مبلّغ از سوی حوزههای علمیه با هدف توسعه معنویت در جبهه انجام میگرفت، بههرحال معنویت در جبهه یکی از ویژگیها و برتریهای رزمندگان ما نسبت به دشمن بعثی در دوران دفاع مقدس بود که ما به آن میبالیم و در تاریخ ماندگار خواهد شد.
از شور و هیجان در شبهای عملیات بگویید؟
سلیقهها و روشهای برگزاری مراسم عزاداری در جبههها متفاوت بود، هر گردانی، سلیقه و ویژگی خاص خودش را داشت، مثلاً یک گردان به روضه توجه خاصی داشت و گردان دیگری به سینهزنی میپرداخت، در این میان گردانهایی بودند که اهل منبر و شنیدن معارف بودند. اقشار مختلف نیز در این گردانها حضور داشتند. همه این سلیقهها در شبهای عملیات اوج میگرفت و آن دسته از رزمندگانی که از آرامش خاصی برخوردار بودند در این شبها، شور و هیجان پیدا میکردند. رزمندگان در شبهای عملیات خود را کنار اهلبیت(ع) میدیدند. دعا و توسل یکی از برنامههای همیشگی پیش از عملیاتها بود و برای غنا بخشیدن به اینگونه برنامهها همواره گروهی از مداحان در سنگرهای جمعی رزمندگان حضور مییافتند.
اغلب رزمندگان در شبهای عملیات، چهرهای متبسم و شهدایی بهدست میآوردند، اشک چشمانشان بند نمیآمد. اینکه گاهی تصاویری از به آغوشکشیدن رزمندگان در شبهای عملیات در رسانهها پخش میشود، کاملاً صحیح است. بههرحال برگزاری برنامههای مذهبی و عزاداری بهمنظور تقویت بنیه معنوی رزمندگان جبهه تا پایان جنگ ادامه داشت.
آیا دلتان برای حال و هوای آن روزهای دفاع مقدس تنگ شده است؟
بله. ما همیشه آرزوی همان روزها را میکنیم. هنوز هم بعد از این همه سال ایام نوروز کاروان راهیان نور را داریم. خانوادههایمان هم همراه ما میآیند تا یاد و خاطره آن روزها را زنده کنند.
لطفا بفرمایید از چه زمانی شعر گفتن را آغاز کردید؟
نخستین بار 18سالم بود که مادرم به مکه رفت. یک انس و الفتی بین من و ایشان بود و من برای ایشان شعر گفتم و نمیشود گفت شعر نو یا شعر کلاسیک بود و بیشتر یک شعر نو کلاسیک و یا دلنوشته بود.
ولی بعد خیلی خبری از شعر نبود و گاهی شعر یا نوحههایی میگفتم، البته در جبهه بیشتر مداحی میکردم ولی از آن موقعی که غرق طبع شعر شدم زمانی بود که مدال مجروحیت و جانبازی را اهل بیت(ع) به من عنایت کردند، بعد از دوره 5 یا 6 ماهه نقاهت متوجه شدم که بیشتر باید بنویسم تا بخوانم؛ برای امام حسین(ع)، حضرت زهرا(س) و امام زمان(عج) و شهدا نوحههای بلند 18بندی و یا 20بندی میگفتم و تا این حد سرشار شده بودم و من این مسئله را مرتبط میدانم با مسئله جانبازیام.
البته بعد از دوران دفاع مقدس و گذراندن دوران نقاهت، دیدم سواد شعری گرچه از طریق دانشگاه به وجود نمیآید ولی بیربط هم نمیتواند باشد. من قبل از جبهه تا دوم دبیرستان درس خوانده بودم. 10 سال بین درس خواندنم فاصله افتاده بود؛ با این حال توانستم درسم را ادامه دهم و فوق لیسانسم را در رشته زبان و ادبیات فارسی بگیرم. اما پایه و طبع روان توسط حضرت زهرا(س) و اهل بیت به بنده عطا شد.
ظاهرا اشعاری هم در محکومیت حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ(ع) و نیز فتنه اخیر سرودهاید، آنها را برایمان میخوانید؟
بله. شعر اول در رابطه با محکومیت حادثه تروریستی حرم با عنوان «باز از سوی ابلیس ره کینه علم شد» است:
باز از سوی ابلیس، رهِ کینه علَم شد
غمبارترین حادثه با تیرِ ستم شد
رگبارِ مسلسل سوی زُوّارِ حرم شد
چون شاهچراغ اُمتِ اسلام به غم شد
از اشکِ حرم، دشمنِ دین در خطر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
ای دشمن مغضوب، وطن جان و تنِ ماست
پیراهنِ خونینِ زیارت، کفنِ ماست
ایران، حرمِ آل حسین و حسنِ ماست
هر گوشه قدمگاهِ شهِ بیکفنِ ماست
این شورِ حسینی است، که اینجا به سر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
تا یاورِ ما لایتناهیست بدانید
ایران حرمِ امنِ الهیست بدانید
این مملکتِ شیعه گواهیست بدانید
مملو ز بسیجی و سپاهیست بدانید
این خاک مپندار، که در دامِ شر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
اینجا همه نسلِ پسرِ فاطمه هستند
این نسل، سپاهِ قدَرِ فاطمه هستند
واللهِ جوانان، سپرِ فاطمه هستند
خوبان و شهیدان، ثمرِ فاطمه هستند
خصمِ علی و فاطمه در درد سر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
ما سینه زنانِ حرمِ خونِ خدائیم
دلسوخته ی تشنه لبِ کرب و بلائیم
جان بر کفِ آن بیکفنِ راس جدائیم
همناله ی زهرا و علی، چون شهدائیم
آهِ دلِ زهرا، به گلوی سحر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
عالم ز نوای سحرِ فاطمه گِریید
هر کشته ز داغ پسرِ فاطمه گِریید
هر دیده ز سوزِ جگرِ فاطمه گِریید
مهدی شبِ جمعه به برِ فاطمه گِریید
هنگامه ی تعجیلِ فرج زودتر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
***
و اما شعری در مورد حوادث اخیر:
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
گر همه روز و شبِ ما بشود عاشورا
راهِ ما هست همان، زندگیِ کرب و بلا
زندگی چیست؟ بجز عزت و ایمان و جهاد
هست این عمرِ پر ارزش، به شهادت زیبا
ارزشی نیست در این جانِ گرانمایه، مگر
روزِ ایثار و فداکاری و جانبازیِ ما
دین و قرآن اگر از خونِ تنِ ما باقیست
پس ببارید به جان و سرِ ما تیر بلا
تا نباشیم شهید، عشقِ شهادت بیجاست
این کلام است، پیامی ز سلیمانیها
خاکِ ایران همه باشد حرمِ آل علی
مُلکِ ایران سندش خورده بهنام زهرا
قطعهای از فدکِ حضرت زهرا، ایران
نوری از خاکِ بهشت است بِوَالله اینجا
نشود تجزیه این مُلکِ ولایت، هرگز!!!
یک وجب خاک ندادند به دشمن، شهدا
وای بر آنکه از این مُلک، دفاعی نکند
این دفاعَست، دفاع از حرمِ آل عبا
هست جمهوریِ اسلامیِ ما بابِ ظهور
که در آن، پرچمِ جمهوریِ مهدیست بپا
نهضتِ سرخِ حسینی، ز خمینی باشد
بخدا خامنهای هست همان روح خدا
پرچمِ سید علی، تا به قیامت بالاست
حضرتِ خامنهای هست ولیعهدِ رضا(ع)
تا ولی نعمتِ ما هست امامِ هشتم
هر چه فتنه ست، شود محو از این اُمِ قُرا
به جوانانِ غیورِ وطنم مینازم
قدرتِ فکرِ جوانان، شده سرمایهی ما
هر چه شبهه ست ز دشمن، همه پاسخ دارد
هجمهی شبهه گَران را نگذاریم رها
ملتِ ما به بصیرت برسد با تبیین
این فریضه ست بِوَالله، جهادی والا
گفت: ما ملتِ ارباب حسینیم، آری
ملتِ کرب و بلائیست، چنین پابرجا
همچو ارباب دهد جان و سرش را مظلوم
لیک، یک لحظه به ذلت نسپارد خود را
خانهی ظلم بدانند، فرو میریزد
دشمنِ پست بداند که ندارند بقا
عَن قَریب است که نابود شود قوم یهود
حرف آخر، لعن اللهُ علی آل سعود