فاطمه زهرا(س) مربـی الگو
۱۴۰۲/۰۹/۲۶
صدرالله فتحی
زهرا، نیکو اسوهای است که بشریت امروز شایسته است زندگی در کنار پدر را با ایثار و فداکاری و در کنار همسر را با عشق و دلدادگی و در کنار فرزند را با قناعت و از خود گذشتگی و در کنار همسایه را با لطف و بخشندگی، از او که جلوهای از جلوههای حق است فرا بگیرد تا به سعادت دنیا و آخرت برسد. در نوشتار حاضر به برخی جلوههای تربیتی و اخلاقی زهرای اطهر(س) اشاره شده است.
***
نقش الگو و اسوه در زندگی بر کمتر کسی پوشیده است، زیرا انسان دائماً در فکر تطبیق خویش با الگوهاست و از آنها تأثیر پذیرفته و به آنها اقتدا میکند. زندگی فاطمة زهرا (س) الگوی خوبی است برای آنان که میخواهند از خوبان باشند و به خوبان اقتدا کنند و خود و خانواده و جامعه خویش را بسازند و آن را گذرگاهی برای موفقیت و رستگاری ابدی قرار دهند.
زهرا، مربی زنان و مردان است، او سازندگی و تربیت نسل را از خانواده آغاز کرد، چرا که هسته مرکزی اجتماع از خانواده تشکیل میشود و چنانچه خانواده در معرض نور الهی قرار گیرد و از ظلمتهای نفس رهایی یابد، اجتماع رحمانی تحقق مییابد و زهرا در پی ساختن چنین جامعهای بود.
با دقت در القایی که به آن حضرت داده شده میتوان دریافت که مقاصد این بانوی والا مقام بسیار بزرگ و ارزشمند بوده است، چنانکه گفتهاند: «زهرا(س) زهرا شد تا نور اصلی هدایت و عصمتش که به چشم علی نمایان بود، برای تمام انسانها همچون چراغ هدایت مطرح شود. او صدیقه شد تا اثباتگر صداقت سخن و رفتارش باشد، که تأیید تمامی آیات الهی است. راضیه و مرضیه شد تا میزان عصمتش را در اتصال به حق به صورت رابطهای دو جانبه با خالق فاطر، بهصورت رضایت الهی از فاطمه و رضایت فاطمه از عطای الهی، مطرح کند و همه بدانند او در سخن و عملش، غیر از رضای حق نمیخواهد. طاهره شد تا اثبات طهارت جسم، روح و نفسش صحهای الهی بیابد. زکیه شد تا تزکیه مستمر روحی اخلاقی او، علت اصلی و رمز رهبری زنان شود. بتول شد، تا همه بدانند که فاطمه، انسانی جدای از زنان عالم است و برای هدفی والا خلق شده است»(1) و بالاخره او فاطمه شد تا از هر گونه بدی بریده شده و به حق متصل شود و قویترین راهبر در اتصال امت به خالق باشد.
زهرا در جوار پدر
هنوز در سنین کودکی و گذراندن سالهای چهارم یا پنجم عمرش بود که به نقل محدثین برای پیشرفت اسلام و مبارزه با شرک و بتپرستی، وظیفه دفاع از پدر مقدس خود را بر عهده گرفت. بخاری در صحیح خود از عبدالله بن مسعود روایت میکند که: «روزی همچنانکه پیامبر در سجده بود و اطراف آن حضرت جمعی از قریش بودند عقبه بن ابی معیط شکمبه گوسفندی را آورد و بر پشت آن حضرت انداخت، پیامبر سر خود را بر نداشت تا آنکه زهرا آمد و آن را برداشت».(2)
در خانه پدرش بود که تکبیر گفته میشد و عدهای روی به خدا میایستادند و در هر شبانهروز در اوقاتی خاص پروردگار خویش را به بزرگی یاد میکردند و او نظارهگر بود. او در چنین خانهای رشد میکند و بزرگ میشود تا اثرات این موهبتها، در وجود او متجلی گردد... او سختی را در درهای نزدیک مکه به نام شعب ابی طالب با تمام وجود میچشد نه یک یا دو روز بلکه در فاصلهای میان دو تا سه سال، تا بیشتر کارآزموده شود و سختی و مشقت تا آنجا پیش میرود که بعد از خروج از شعب، با مرگ مادر یعنی خدیجه، طاقتفرسا میشود.
(ام ابیها) بود، چون در حق پدر، مادری کرده و غم و اندوه را از چهره پدر زدوده و غمخوار او بوده است و با دستان کوچک خویش گرد و غبار از سر و روی رسول خدا پاک نموده و نوازشش کرده است.
وقتی آیه 63 سوره نور: «لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضاً؛ صدا کردن پیامبر را در میان خود، مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهید»؛ نازل شد، فاطمه زهرا(س) شرم میکرد به پیامبر(بابا) بگوید و او را پیامبر خدا صدا میکرد.
چند بار پدر را رسولالله صدا کرد اما پیامبر جوابش را نداد، بعد فرمود: فاطمه جان! این آیه درباره تو و خاندانت نازل نشده است. تو از منی و من ازتو هستم. این آیه در رابطه با جفاکاران خود خواه فرود آمده است، تو بگو: بابا! زیرا این سخن دل را زنده و خدا را خشنود میسازد.(3)
در هنگام هجرت، به قولی زهرا هشت سال بیشتر نداشت و در آن وقت مادر را از دست داده و مسئولیت خانه را به دوش داشت. او بدون هیچگونه جزع و بیتابی تنها در خانه پدر و در آن محیط پر از رعب و وحشت ماند تا بعدها مقدمات هجرت او مخفیانه فراهم شد و به پدر گرامیاش پیوست. در طول ده سال در مدینه همه جا پشتیبانی صدیق و با ایمان برای پدر و شوهر عزیز خود در جنگها و پیشامدهای سخت و ناگوار بود.
«در هنگام فتح مکه که بزرگترین فتح پیامبر اسلام محسوب میشد، نام فاطمه به چشم میخورد که همراه پدر به مکه آمده و خیمهای در بالای شهر مکه برپا میکند و چون خیال پیامبر از مقاومت بتپرستان و مشرکین آسوده میشود به خیمه فاطمه میآید و به نزد زنان دیگری که همراهش آورده بود، نمیرود. فاطمه وسائل شستوشو و نظافت پیامبر را فراهم میکند و چون کار نظافت به پایان میرسد جامه بر تن پدر میپوشاند و آن حضرت را به سوی مسجدالحرام و خانه خدا میفرستد.(4)
زهرا در جوار همسر
۹ ساله بود یا بیشتر که به خانه شوهر رفت، او که از کودکی مادر خویش را از دست داده بود، طعم سختیها و تلخیهای بسیاری را چشیده و راه و رسم خانهداری را به خوبی تجربه کرده و از پس کارهای منزل برآمده بود. چه شبها و روزها را که به پدر خویش خدمت کرده و با دستان کوچکش غم و اندوه را از چهره پدر زدوده و غمخوارش بوده است، چه روزها که در کنار پدر و همراه او به تازه مسلمانها لطف و مرحمت کرده است، اکنون در منزل شوهر، همسری کفو و مانند او (علی) در انتظارش نشسته است، بعد از مراسم خواستگاری و عقد و تعیین مهریه به مقدار الى ٥٠٠ مثقال نقره، مجلس جشن و عروسی برپا میشود. پیامبر به پا میخیزد و خطبه میخواند: «خداوند به من امر فرموده تا فاطمه را به ازدواج علی در آورم. شما را به گواهی میگیرم که من فاطمه را به ازدواج علی در آوردم در برابر چهارصد مثقال نقره، اگر علی بدان راضی باشد، بر طبق سنت قائمه و فريضه واجبه. ای علی! راضی هستی؟ گوید بله یا رسولالله.حاضران رو به علی کرده و تهنیت و تبریک میگویند».(5)
ولیمه عروسی
یکی از سنتهای اسلامی ولیمه دادن در مراسم عروسی است. در عروسی زهرا(س) هم ولیمه تهیه شد. «مطابق نقل امالی شیخ صدوق، رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: تهیه گوشت و نان با ما و خرما و روغن با تو باشد. در روایتی دیگر آمده: سعد گفت: من گوسفندی برای این ولیمه میدهم(6) و گروه دیگری از انصار نیز هر کدام در حد توانایی خود چیزی تهیه کردند و مراسم ولیمه انجام شد. این روایت را بیشتر اهل سنت مانند طبری و ابن حجر و سیوطی و دیگران نیز نقل کردهاند. این سنت حسنه باید همچنان زنده بماند و خانوادهها با تهیه ولیمه و اطعام خویشان و دوستان، وصلت ازدواج را به گوش همگان برسانند و ضمن جلوگیری از اسراف و تبذیر با تهیه غذایی ساده و مختصر از تحمیل خرجهای بیهوده به داماد جلوگیری کنند.
زهرا(س)؛ الگوی شوهرداری و خانهداری
زهرا(س) همانند یک زن آموزگار، شوهرداری و خانهداری را همراه با سبک زندگیاش به زنان آموخت. از همان روز اول زندگی این زن و شوهر، تمام کارهای مربوط به شؤون خانوادگی بین آنها تقسیم شد. آنچه مربوط به خارج منزل بود علی عهدهدار شد و آنچه که به داخل خانه ارتباط داشت زهرا متعهد شد. کارهای منزل از قبیل طبخ غذا، آرد کردن گندم یا جو، پختن نان و شستوشوی لباس به عهده فاطمه بود. زحمات طاقتفرسای زندگی فاطمه، رقتآور بود آنقدر دستاس کرده بود که جز پوست و استخوان، چیزی در دستهای پر آبلهاش نمودار نبود.
زهرا(س) در طول زندگی پر فراز و نشیب خود با علی(ع)، هیچگاه از وی تقاضایی نکرد که اجابت آن برای علی مشکل و موجب اذیت باشد. لباس، زینت، اثاث خانه، مسکن وسیع و امثال آن خواستههایی است که معمولاً هر زنی به خود اجازه میدهد که از همسرش درخواست کند، اما زهرا هرگز همسرش را برای تهیه این نوع خواستهها به زحمت نینداخت.
ادب و احترام او نسبت به شوهر اقتضا میکرد که نه تنها از طرح و بزرگ جلوه دادن کمبودهای خانه خودداری کند، بلکه در حد امکان، کاستیها را نادیده گرفته، آنها را کوچک شمارد. او نه تنها اظهار ناراحتی نمیکرد بلکه کاستیها را جبران کرده و از تحمیل هر رنج و زحمتی به همسر خود خودداری میکرد و در این راه ایثار و فداکاری مینمود تا آنجا که گویند: صبح یکی از روزهایی که علی و فاطمه در کنار هم بودند، علی(ع) برای رفع گرسنگی خود غذایی را از همسرش طلب کرد. زهرا گفت: خود دو روز است که چیزی نخوردهام و هر چه در خانه بود برای شما و فرزندان آوردم. علی فرمود: چرا مرا از این امر آگاه نساختی تا برای تهیه غذا اندیشهای کنم، زهرا پاسخ داد: از خدای خود شرم کردم که چیزی از تو بخواهم که انجام آن برایت دشوار باشد».(7)
علی گوید: «زهرا در هیچ امری، قدمی بر خلاف میل باطنی من برنداشت و هرگاه که به رخسارش نظاره میکردم، تمام غصههایم بر طرف میشد و دردهایم را فراموش میکردم».(8)
زندگی این زوج بر اساس عشق و محبت بود، عشق و محبتی که ریشه در اعماق جانشان داشت و برای امور و نیازهای روزمره زندگی در کنار هم نبودند بلکه هدفی والا و عشقی الهی داشتند. عظمت و علم وسیع زهرا بود که علی را بیش از پیش شیفته او میکرد: «در یکی از روزها، زهرا(س) در اطاق نشسته بود که علی(ع) وارد خانه شد. تا چشم فاطمه به آن حضرت افتاد، صدا زد یا ابا الحسن! بیا تا از علوم گذشته و آینده و دانشهایی که نسل بشر به آن پی نبرده و در آینده هم به آنها دسترسی نخواهد یافت تو را آگاه کنم»(9)
این گفتار و ادعای زهرا موجب شگفتی علی شد، طوری که امیرالمؤمنين مات و مبهوت از خانه خارج شد و خدمت پیامبر رسید و این فضیلت را با شادی به پیامبر اطلاع داد.
زهرا در جوار فرزندان
سالی از پیوند علی و زهرا میگذرد و فاطمه منتظر فرزندی است. نخستین فرزند را به دنیا میآورد. على طفل را بر سینه مینهد و او را میبوسد و بعد بر پارچهای سفید پیچیده و به آغوش رسولالله حوالت میکند. رسول خدا بر او نام «حسن» را بر میگزیند، نیکو فرزندی از نیکو مادری که هرگز برگرد ناپاکی نگشته است. این خود درسی است که باید بزرگترها در نامگذاری فرزند، پیش قدم باشند و نامهای نیک بر فرزند خویش گذارند و برگوش او اذان و اقامه سرآیند و صدقه بدهند.
نامگذاری برای طفل اهمیت زیادی دارد، زیرا اولین چیزی که در فهم لطیف و حساس کودک، راه پیدا میکند، نام و شهرت اوست. اینکه این نام چه بار فرهنگی و معناداری را میکند، تأثیر شگرفی در روح و روان کودک دارد. لذا حضرت زهرا با همفکری و همکاری پیامبر و علی زیباترین نامها را برای فرزندان خود انتخاب کرد.
زهرا(س) عقیقه میداد. عقیقه قربانی و صدقه دادن است برای تولد فرزند. نقل شده که « فاطمه هرگاه صاحب فرزندی میشد برای او گوسفندی عقیقه میداد، سپس روز هفتم سر او را تراشید و برابر وزن موهای او نقره صدقه میداد. برای قابله (ماما) و همسایهها هدیه میفرستاد و دیگران را در شادی خود سهیم میکرد».(10)
همبازی شدن با کودکان و تربیت آنها
زهرا(س) از همان دوران کودکی فرزندان، با آنها همبازی میشد. نقل است که او با فرزندش امام حسن(ع) بازی میکرد و او را بالا میانداخت و میفرمود:
اشبه اباك يا حسن
واخلع عن الحق الوسن
واعبد الها ذا منن
ولا توال ذا الاحن
پسرم حسن، مانند پدرت باش، ریسمان ظلم را از حق بر کن، خدایی را بپرست که صاحب نعمتهای متعدد است و هیچگاه با صاحبان ظلم و تعدی، دوستی مکن.
همچنین نقل شده که وقتی فرزندش حسین را بازی میداد اینگونه میفرمود:
انت شبیه بابی
لست شبيها بعلى
تو به پدر من (پیامبر) شبیهی و به پدرت علی شباهت نداری و این موجب خنده و تبسم علی میشد».(11)
فاطمه به فرزندانش یاد داده بود که در کوچه و محله از دیگران چیزی نگیرند بلکه اگر میتوانند به دیگران چیزی را ببخشند و بدین طریق گذشت و فداکاری را به آنها میآموخت تا در بزرگی سخاوت و گذشت و کمک به همنوع در آنها ملکه و عادت شود و چنین هم شد. حسن و حسین که فرزندان او بودند در نهایت سخاوت و گذشت نسبت به همنوع بودند و همگان را از خوان نعمت خویش بهرهمند میساختند. حتی دشمنان از نعمت وجود ایشان بهره میبردند. امام حسن(ع) در طول حیات خود چند بار داراییاش را وقف مردم فقیر و ندار کرد.
زهرا سعی داشت مشکلات و گرفتاریهای خارج از خانه را به داخل نکشاند تا سلامتی روحی و روانی فرزندان تأمین شود. او در عین حال به بعدپرستش و عبادت بچهها توجه داشت و مراقب بود که آنها عبادت حضرت حق را انجام داده و در این راه کوشا باشند. در شبهای قدر آنان را به عبادت و کرنش در برابر حضرت حق تشویق میکرد. آنان را در روز میخوابانید تا استراحت کرده و شب را براحتی و با میل خویش بیدار بمانند.
فاطمه زهرا (س) کاملاً مراقب حرکات و سکنات فرزندان خویش بود و به دقت رفت و آمد آنان را زیر نظر داشت. «نقل است که روزی پیامبر، عازم خانه دخترش فاطمه شد. چون به خانه رسید، دید فاطمه مضطرب است و پشت در ایستاده است. پرسید: چرا اینجا ایستادهای؟ با آهنگی مضطرب جواب داد: فرزندانم صبح بیرون رفتهاند و تاکنون از آنها خبری ندارم. پیامبر بهدنبال آنها روانه شد، چون به نزدیک غار جبل رسید آنها را دید که در کمال سلامت و آرامش، مشغول بازیاند. آنها را بر دوش گرفت و به سوی خانه فاطمه روانه شد».(12) این واقعه نمونهای گویا از توجه و اهمیت دادن حضرت زهرا به حضور فرزندان خرد سالش بود.
درآمد خانواده
پیامبر برای کمک به درآمد خانواده زهرا زمین حاصلخیز فدک را که در 140 کیلومتری مدینه است به زهرا بخشید، زیرا که ملک مربوط به رسول خدا بود و ساکنین فدک خود این ملک را به پیامبر بخشیده بودند و حضرت میدانست که علی و فاطمه میتوانند بهتر و شایستهتر از هر شخص دیگری، درآمد حاصل از این ملک را برای امور مسلمانان و خانواده خویش خرج کنند و این درس دیگری است تا خانوادهها به فکر منابع مالی برای حال و آینده فرزندان خویش باشند تا محتاج به دیگران نباشند.
زهرا در جوار همسایگان
او نسبت به همسایگان و اهالی مدینه نمونه ایثار و گذشت بود. حتی در هنگام دعا و عبادت اول برای همسایهها دعا میکرد سپس برای خود و هنگامی که از طرف امام حسن(ع) مورد پرسش قرار میگیرد، میگوید: «الجار ثم الدار؛ اول همسایه بعد خانه».(13)
هیچوقت کسی به خانه او روی نکرد که نا امید برگردد. در روایت است که سائلها وقتی از همه جا مأیوس میشدند به خانه زهرا روی میآوردند. در بحارالانوار است که: پیرمردی خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: یا رسولالله! گرسنهام، برهنهام، ضعیفم به فریاد من برس. پیامبر فرمود: چیزی در دست نیست لکن تو را راهنمایی میکنم به جایی که کار تو اصلاح شود. حضرت به بلال فرمود او را به خانه زهرا ببر. بلال پیرمرد را به خانه زهرا راهنمایی کرد. پیرمرد درد خود را خدمت دختر پیامبر اظهار کرد. زهرا هیچ نداشت فقط پوست گوسفندی بود که شبها زیرانداز حسن و حسین بود، همان پوست را به او داد و فرمود خدا به حال تو فرج خواهد کرد. سائل نگاهی به پوست کرد و گفت: دختر پیامبر! این پوست به حال من نفعی ندارد.
زهرا گردنبندی در گردن مبارکش بود که دختر عمویش حمزه سید الشهداء به عنوان هدیه به او داده بود، آن را به اعرابی داد».(14)
نقل است که پیامبر برای عروسی زهرا(س)پیراهنی تهیه کرد و او آن را شب زفاف در برداشت. در بین راه و به روایت ابن جوزی، در خانه علی، سائلی برهنه درخواست لباس از زهرا کرد و او همان پیراهن نو را در آورده به او داد و خود پیراهن کهنه را پوشید. فردا که رسول خدا بر او وارد شد آن پیراهن را در بر زهرا ندید. پرسید: پیراهنت را چه کردی؟ عرض کرد: سائلی آمد آن را به او دادم. فرمود. چرا کهنه را ندادی؟ عرض کرد: پدر جان، خواستم به این آیه عمل کرده باشم «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون؛ هرگز به نیکی نمیرسید مگر آنکه از آنچه که دوست میدارید انفاق کنید».(15)
____________________
۱- بهزادپور، سیمین دخت، چرا فاطمه فاطمه شد؟، جلد ۲ ص ۱۰.
2- رسولی محلاتی، سیدهاشم، فاطمه زهرا، ص ٢٠؛ بحار الانوار ج ۱۸ ص ۱۸۷.
3- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ٤٣ ص ۳۳.
4- رسولی محلاتی، سیدهاشم، فاطمه زهرا، ص ۹۸ .
5- همان، صص ٤٨ و ٤٩.
6- بحار الانوار، ج ٤٣ ص ٩٥.
7- همان، ص ٦٠.
8- همان، ص ۱۲۳.
9- علم الهدی، سید احمد، زهرا مولود وحی، صص ۱۱۸ – ۱۱۷.
10- بحار الانوار، ج ٤٣ ص ٢٥٧.
11- همان،ص ٢٨٦.
12 – همان، ص ٣١٦.
13- همان، ص۸۲.
14- همان،ص ٥٦.
15- آل عمران، آیه ۹۲؛ شوشتری قاضى نور الله، احقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 10، ص 401.