وسوسه و راههای دفع آن
۱۴۰۳/۰۶/۰۲
حسین سرمدی
وسوسه، هر صدای زیر نامفهوم و نهانی است که موجب پریشانی و سرگردانی میشود. از این رو آهنگ زیورآلات و نیز سخنان درگوشی، بیپایه، نامفهوم، نهانی، عامل سرگردانی و پریشان حالی را وسوسه میگویند.
وسوسه همان گونه که به ابلیس(اعراف، آیه 20؛ طه، آیه 120)، و هر شیطانی از جن و انسان بیرونی نسبت داده شده(ناس، آیه 5 و 6)، به خود نفس انسانی نیز نسبت داده شده است. خدا میفرماید: ما انسان را آفريدهايم و مىدانيم كه نفس او چه وسوسهاى به او مى كند؛ و ما از شاهرگ او به او نزديكتريم.(ق، آیه 16)
بنابراین، همان طوری که عوامل بیرونی در حال زمزمههای نهانی برای ایجاد پریشانی و سرگردانی انسان است، خود نفس نیز عامل درونی برای ایجاد چنین پریشان حالی با وسوسهها و سخنان بیپایه است. این بدان معناست که نفس انسانی دارای حالتی شگفت است که در درون آن جنگی میان حق و باطل، تقوا و فجور، خیر و شر و مانند آنها برقرار است.
برخی گفتهاند که نفس انسانی دو وجه دارد: وجهی که به سوی حق است و وجهی که به سوی باطل است. از این رو در آیات قرآن سخن از ظلم نفس به خودش است؛ زیرا همواره ظالم غیر از مظلوم است.
خدا درباره گرفتن نعمت یا جان کافران و مشرکان میفرماید: و ما ظلم نکردیم، بلکه خودشان به خودشان ظلم میکردند.
(اعراف، آیه 160؛ توبه، آیه 70؛ نحل، آیه 118)
به هر حال، انسان گرفتار وسوسههایی است که او را به بیراهه برده و در پریشان حالی و سرگردانی قرار میدهد. اینگونه است که رفتاری بر خلاف حق و حرکتی بیرون از صراط مستقیم انجام میدهد، بیآنکه به هدایت تکوینی باطنی و فطری حق تعالی(شمس، آیات7 و 8) و هدایتهای تشریعی بیرونی(روم، آیه 30) توجهی داشته باشد.
پناهجویی از وسوسههای دائمی
انسان مظهر جامع اسم الله است؛ اسمی که جامع همه اسمای حسنای الهی است و به طور طبیعی اسمای جمالی و جلالی را نیز با خود دارد. این بدان معنا است که انسان زیبایی را با جلالت و عظمت آمیخته است، پس مهر و قهر، جاذبه و دافعه و مانند آنها در انسان به شکل اعتدال شده وجود دارد؛ چنانکه تقوا و فجور در شکل اعتدالی به او الهام میشود. باید انسان همواره اعتدال را نگه دارد و گرایش به حق، تقوا و خیر داشته و از باطل، فجور و شرگریزان باشد.
همچنین از نظر آموزههای قرآن، انسان پیوسته مورد آزمون الهی است(عنکبوت، آیات 2 و 3) و این آزمونها در ابعاد گوناگونی انجام میشود. وسوسههای نفسانی همانند وسوسههای شیطانی، ظرفیتی است برای اجرای آزمونهای الهی تا معلوم شود چه کسی مراقب نفس خویش است و اجازه نمیدهد تا گمراه شود و به جای حرکت در مسیر درجات در مسیر درکات قرار گیرد. از نگاه قرآن، هر آن چیزی که انسان را در مسیر باطل و فجور قرار میدهد، شرور است و انسان باید خود را از شرور نفسانی در امان نگهدارد. برای این کار باید همواره به خدا پناه برد؛ زیرا نمیداند چه زمانی و چگونه دچار آزموان الهی میشود.
خدا از همگان حتی پیامبر اکرم(ص) که در برترین درجات انسانی است، میخواهد تا از خطر هر گونه وسوسههای شیطانی جن و انس و وسوسههای نفسانی درونی به خدا پناه برند تا اینگونه از شرور نفسانی و وسوسههای شیطانی در امان بمانند.
(اعراف، آیه 200؛ مؤمنون، آیه 97؛ فصلت، آیه 36؛ ناس، آیات 1 تا 6)
باید توجه داشت که وسوسههای شیطانی، موردی نیست، بلکه همواره در حال تکرار است و شیاطین بیرونی در گردش دور قلب آدمی هستند تا راهی برای نفوذ بیابند و به اهداف شوم خویش دست یابند.(ناس، آیه 4 و 5؛ اعراف، آیه 201)
نفس انسانی نیز در درون همواره در حال وسوسه کردن است، بنابراین باید به خدا استعاذه جست و دمی از وسوسههای نفسانی و شیطانی غافل نشد.(همان)
یکی از مهمترین ابزارها برای پناهجویی به خدا، دعا و تضرع است که باید از سوی همگان به کار گرفته شود تا از شرور وسوسهها در امان باشند.(مؤمنون، آیه 97)
زمینههای وسوسه
نفس انسانی به طور طبیعی آمادگی برای وسوسه دارد؛ یعنی بخشی که به اصطلاح «یلی الخلقی» است و به سمت طبیعت و غریزه توجه دارد، به طور طبیعی در بستر وسوسه قرار دارد؛ و اگر بخش به اصطلاح «یلی الحقی» نباشد که به سمت ملکوت گرایش و توجه دارد، انسان در درکات سقوط میکرد. براین اساس باید توجه داشت که در درون نفس آدمی، جنگی میان حق و باطل و خیر و شر در جریان است و هر گاه انسان از حق غافل شود، گرفتار باطل خواهد شد. از مهمترین زمینههای وسوسه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. آمال و آرزو: آرزوهاى انسانى، زمینهساز وسوسه همنشینان و همدمان وسوسهگراست: وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ (فصلت، آیه 25)؛ زیرا مقصود از «مابين ايديهم» وضعيّت موجود و مقصود از «ماخلفهم» آيندهاى است كه در پيش دارند و «قيّضنا» به معناى تبديل همدمان بد، به جاى دوستان خوب است.
(الميزان، ج 17، ص 385 )
در حقیقت این خواستهها و آرزوهای کنونی و گذشته است که انسان را گرفتار شرایطی میکند که افراد تزیینگر و وسوسهکننده را میپذیرد.
دیده شده که بسیاری از مردم با توجه به آرزوهایی که دارند، وقتی شخصی پیشنهادهای وسوسهانگیز میکند، به سرعت آن را میپذیرند و در دام آن افتاده و برای خویش مشکلاتی را میآفریند. بنابراین، باید توجه یافت که آرزوها و آمال به شکلی در جان نفوذ نکند که با وسوسههای وسوسهگران در چاه بیفتیم.
۲. مصیبتها: همچنانکه آرزوها انسان را در بستر نفوذ وسوسهگران قرار میدهد، همچنین مصیبتهای ابتلایی و کیفری میتواند آدمی را در شرایطی قرار دهد که راه نفوذ وسوسهگران باز شود. از همین رو خدا در قرآن به انسانها هشدار میدهد که ابتلائات و مصیبتها، بسترى مناسب براى وسوسه وسوسهگران است.(ص، آیه 41)
۳. گناه: هر گناهی بستری برای نفوذ و سلطه دشمنان انسان است. خدا به انسانها هشدار میدهد که گناه آدمى، زمینه تأثیر وساوس شیطان در انسان شده و او را به سوی درکات سوق میدهد.(آل عمران، آیه 155) در این آیه مقصود از جمله «ببعض ماكسبوا» همان ارتكاب گناهان است که بستر وسوسهگری است. (روح المعانى، ج 3، جزء 4، ص 154؛ تفسير نسفى، ج 1، ص 137)
عوامل وسوسه
در قرآن همچنین از ابزارها و عواملی سخن گفته شده که وسوسه گران را برای وسوسه کردن تشویق کرده و موفقیت را برای دشمنان انسان فراهم و تضمین میکند. از جمله این عوامل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. غنا و موسیقی و آهنگ باطل: تمایل و گرایش انسان به موسیقی غنایی مجالس لهو و لعب و آهنگهای باطل و تهییجکننده یکی از عوامل سقوط آدمی در وسوسههای شیطانی است(اسراء، آیه 64)؛ زیرا بر اساس روایات تفسیری و تفسیر بسیاری از عالمان، مراد از صوت شيطان همان غنا و مزامير و آهنگهای باطل است.
(منهج الصادقين، ج 5، ص 288؛ الجديد، ج 4، ص 302؛ التفسير الكبير، ج 21، ص 368)
2.ترس از شکست: عاملی که انسان را به سمت پذیرش وسوسه وسوسهگران میبرد، ترس از شکست است؛ زیرا بسیاری از مردم از ترس، رفتاری هیجانی در پیش میگیرند و به جای چاره جویی، خود را اسیر دست دشمن میکنند بیآنکه مقاومتی داشته باشند. خدا در قرآن بیان میکند که چگونه ترس از شکست، موجب وسوسه شدن مسلمانان در جنگ بدر شده بود.(انفال، آیه 11)
3. احساس بینیازی و جاودانگی: احساس جاودانگى، موجب وسوسه شدن انسان در نافرمانى از خداوند میشود (اعراف، آیات 20 تا 22) اصولا کسانی که احساس بینیازی دارند، در دام وسوسهها گرفتار شده و اهل طغیان میشوند. (علق، آیات 6 و 7)
4.حسادت: حسادت موجب وسوسه شدن انسان است؛ چنانکه حسادت برادران یوسف نسبت به او، موجب وسوسه شدن براى قتل آن حضرت شده بود. (یوسف، آیات 8 و 9)
5.خوشگذرانی: خوشگذرانى، موجب وسوسه شدن آدمى براى کارهاى اسرافگونه است.(اسراء، آیه 27)
6.وعدههای فریبا: وعده فریبنده، موجب وسوسه و فریفته شدن آدمى میشود.(اسراء، آیه 64)
7.نفس: همان طوری که برخی از حالات و ابزارها موجب وسوسه است، همچنین نفس انسانی خود در درون آدمی به دلیل طبیعت اسفل السافلین (تین، آیه 5) گرایش به وسوسه دارد.(مائده، آیه 3؛ یوسف، آیات 18 و 83؛ طه، آیه 96؛ ق، آیه 16)
8.ابلیس شیطان: از نظر قرآن، ابلیس شیطانی عامل وسوسه و اغوای آدمی است(نساء، آیه 60؛ زخرف، آیه 62؛ ق، آیات 26 و 27) از همین رو خدا شیطان را در کنار هواهای نفسانی به عنوان عامل اصلی گمراهی بشر یاد کرده و در آیات بسیاری پرهیز از گمراه شدن بر اثر وسوسههاى شیطان را بارها توصیه کرده است.
(بقره، آیه 208؛ نساء، آیات 119 و 120؛ اعراف، آیات 200 و 201)
9.جنیان: هر چند که ابلیس از جنیان است، ولی وسوسهگری اختصاص به ابلیس ندارد، بلکه جنیان نیز ممکن است به وسوسهگری بپردارند. جنیّان، از عوامل القاى افکار پلید و وسوسههاى پیاپى در ذهن و سینه انسانها هستند. (ناس، آیات 4 و 5) وسوسه شدن برخى انسانها از سوى بعضى جنیّان با گفتار زیبا و فریبنده، امری است که نمیتوان از آن غافل شد.(انعام، آیه 112)
10.آدمیان شیطان صفت: همان طوری که ابلیس و جنیان شیطان صفت به وسوسهگری میپردازند، در میان خود انسانها نیز کسانی هستند که به سبب شیطان صفتی وسوسهگری میکنند. از نظر قرآن، انسانهاى شیطانصفت، از عوامل القاى افکار پلید در ذهن بشر و موجب وسوسه شدن در همنوع خویش هستند که باید از آنان نیز مانند جنیان شیطانی اجتناب کرد و از شرور آنان به خدا پناه برد.(ناس، آیات 4 و 5)
موانع وسوسه
برای اینکه انسان دچار وسوسه نشود یا از وسوسههای شیطانی رهایی یابد، باید موانعی را ایجاد کند و یا شرایط و بستر وسوسهگری را از میان ببرد یا عوامل آن را تحت کنترل درآورد.
افزون بر اینها باید انسان با استعاذه به خدا و دعا (ناس، آیات 1 تا 6)، پناهجویی به ربوبیت الهی(همان)، یاد و تذکر دائمی خدا(اعراف، آیه 201) خود را از شرور وسوسهها در امان نگه دارد و مانعی بر سر راه وسوسهگران از درون و بیرون ایجاد کند.
البته باید توجه داشت که این جنگ میان اهل حق و باطل دائمی است و هر گاه انسان از حق و خدا غافل شود و یاد خدا در دلش به فراموشی رود، ابلیس و شیاطین پیشروی میکنند؛ زیرا اینگونه نیست که با یاد خدا و پناهجویی و مانند آنها، ابلیس و شیاطین از میان بروند، بلکه به کناری رفته و مخفی میشوند و در کمینگاه آماده حملات جدید هستند(اعراف، آیه 201)، از نظر قرآن، هوشیاری و عدم غفلت با یاد خدا و استعاذه بهترین شیوه برای دفع حملات پیاپی شیاطین جنی و انسی و وسوسه گران شیطانی است. خدا به مردمان هشدار میدهد که اینان خناس(پنهان شونده) هستند و خنوس به معناى پنهان شدن پس از ظهور است. در روايت آمده است: شيطان وسوسه مىكند، اما هنگامى كه بنده، خدا را ياد كرد، پنهان مىشود. (مجمع البيان، ج 9 ـ 10، صص 868 ـ 869؛ بيان المعانى، ج 1، ص 184) پس ابلیس و شیاطین همواره در کمینگاه مخفی خود آماده و منتظر غفلت آدمی و حملات جدید هستند.
بنابراین، بهترین کار آن است که همواره به خدا پناه برده و با شکایت از نفس و وسوسههای درونی و بیرونی خدا را به یاری بخواهیم.
البته ذکر این نکته لازم است که سورههای قرآنی با بسم الله الرحمن الرحیم شروع میشود، بیآنکه استعاذه در آغاز آمده باشد، اما خدا فرمان میدهد و میفرماید: فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ؛ پس چون قرآن مى خوانى از شيطان مطرود به خدا پناه بر! (نحل، آیه ۹۸)بنابراین، پیش از قرائت هر سوره لازم است تا اعَوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ گفته شود. اینگونه است که دیگر سلطهای برای شیطان نخواهد بود؛ زیرا با استعاذه و توکل به خدا، مؤمنان در امنیت از وسوسهها و شیطنتهای ابلیس و شیاطین قرار میگیرند.(نحل، آیه 99)
هر چند که استعاذه در قرآن به ظاهر مستحبّ است- ولی شکی نیست که در سیر و سلوک و تزکیه نفس واجب است؛ زیرا انسان با استعاذه، به ترک غیر حق و فرار از سلطنت شیطانی اقدام میکند. شکی نیست که این استعاذه گرچه مقدّمه مقامات است نه جزء مقامات (زیرا که تخلیه مقدمه تحلیه است و بالذّات از مقامات کمالی نیست؛ از این جهت، استعاذه جزء سوره نیست، بلکه مقدمه دخول در آن است)؛ ولی بدون بسترسازی نمیتوان هرگز سفر تزکیه را آغاز کرد.