سرنوشت اهالی «الطنطوره» پس از اشغال روستا
۱۴۰۳/۰۸/۰۴
ولید الخالدی
ترجمه امیرحسین بابالار
الطنطوره
موقعيت:
PGR: 142224
فاصله تا حيفا: 24 كيلومتر
متوسط ارتفاع: کمتر از 25 متر
تملك و کاربری زمينهای روستا در سال 45 / 1944 (هكتار):
مالكيت کاربری
عرب: 1175/8 زراعی: 5/832
يهودي: 205/1 درصد از كل: 57 درصد
مشاع: 71/1 عمارت ساختماني : 12/3
مجموع: 1452 (9/11 عرب، 3/0 يهودي و 1/0 مشاع)
جمعيت:
سال 1931: 953 نفر (952 عرب و 1 يهودي)
سال 45 / 1944: 1490 نفر
تعداد خانهها (سال 1931): 202 باب
الطنطوره پيش از 1948
روستا بر روي تپۀ كوچكي كه تنها كمي مرتفعتر از زمينهاي(شني) ساحلي پيرامونياش بود قرار داشت. جادۀ باريكي ارتباط بين روستا با جادۀ ساحلي را برقرار میكرد و دسترسي به حيفا و ساير مراكز شهرنشين را براي آن فراهم ميآورد. اين روستا همچنين داراي يك ايستگاه قطار بود كه در مسير راه آهن ساحلي قرار داشت. روستا در نزديكي خرابههاي شهرك مهم كنعاني موسوم به دُر ساخته شده بود. نام اين مكان براي نخستين بار در قرن سيزدهم ق.م در نسخهاي كه در آن نام رامسس دوم، فرعون مصر ذكر شده بود آمده است؛ همچنين در متني كه بعداً توسط يكي از مقامات رسمي معابد مصر به نام وِن آمون نوشته شده و قدمت آن به حدود 1100 ق.م بازميگردد نيز از آن ياد شده است. وِن آمون در گزارش خود ميآورد كه شهرك مزبور به تسخير تجكر، گروه فيليستينياي كه به نظر ميرسد در خلال قرن دوازدهم ق.م به اين محل مهاجرت كردهاند، درآمده است. اين شهر احتمالاً توسط يوشع هم تصرّف شده است(يوشع 23: 12) مثل برج استراتو (قيسارية در فرمانداري حيفا را ببينيد)، دورا، از کلونیهای صيدون(صيدا) در قرن چهارم ق.م بوده است. در سالهاي پاياني قرن دوم ق.م اين محل به تصرّف يونانيان درآمد كه گاهي آن را دورا ميخواندند؛ آنها با حكمرانان حَشموني1 منطقه جنگیدند. ظاهراً دورا پس از قرن چهارم ميلادي به حالت متروكه درآمده است. مدتهاي مديدي پس از آن، صليبيان در دورا/ الطنطوره قلعهاي بنا كردند كه آن را ميرِل ميناميدند. در پايان قرن هجدهم، زماني كه ناپلئون تلاش ميكرد كنترل بر فلسطين را تحكيم ببخشد، ارتش در حال عقبنشيني او در اوت 1799 و در حين عبور از درون روستا آن را به آتش كشيد. [Harold Christopher, Napoleon in Egypt, pp. 416-48, cited in D 7/2:608] گردشگر بريتانيايي جِي باكينگهام در نوشتهاي به سال 1821 اين روستا را به عنوان روستايي كوچك با يك لنگرگاه و يك كاروانسرا (خان) توصيف کرده است. او میگوید كه ويرانههاي نسبتاً ناچيز الطنطوره، گرچه كاملاً خالي از سكنه نبودهاند، اما تداعيكنندۀ قدرت پيشين آن نیز نبودهاند. [Buckingham 1821:123-25] مري راجرز، خواهر كنسوليار بريتانيا در حيفا، در گزارشي نوشته است كه در سال 1855 سي تا چهل خانه در اين روستا وجود داشته كه از سنگ و گل و يا گل خاك رس ساخته شده بودند. گاوها و بزها اصليترين دارايي و ثروت الطنطوره محسوب میشدند. [Rogers 1989:73-74] گفته ميشود الطنطوره در اواخر قرن نوزدهم، روستايي بود ساحلي كه از شمال به سمت جنوب امتداد يافته بود. بندرگاه روستا در امتداد لبۀ جزيرهاي مربعیشكل و بلافاصله در شمال آن واقع شده بود. روستا داراي ساختماني سنگي و چارگوش بود كه از آن به عنوان مهمانسرايي براي پذیرایی از مسافرين استفاده ميشد (احتمالاً همان كاروانسرایی باشد كه باكينگهام به آن اشاره كرده است). تخمين زده ميشود كه اين روستا 1200 نفر جمعيت داشته كه بر روي 25 فدّان از زمينهاي روستا زراعت ميكردهاند. روستا ضمناً داراي تجارت محدودي با يافا بود. [SWP (1881) II:3]
خانههاي سنگي الطنطوره در ساحل شني ساخته شده بودند. اين روستا داراي يك مدرسۀ ابتدايي پسرانه (احداث شده در سال 1889) و يك مدرسۀ دخترانه (تأسيس شده در سال 38/1937) بود. اقتصاد روستا مبتني بر ماهيگيري و كشاورزي بود. در دورۀ قيمومت، ميزان ماهيگيري روستا دائماً افزايش میيافت و از 6 تن در سال 1928 به 1622 تن در سال 1944 رسيد. اصليترين محصولات زراعي روستا غلات، سبزيجات و انواع ميوه بود. در سال 45/1944 جمعاً 6/2 هكتار از زمينهاي روستا به باغات مركبات و موز و 659/3 هكتار نيز به كشت غلات و حبوبات اختصاص مييافت؛ 28/7 هكتار نيز آبياري شده و يا براي احداث باغاتي كه 27 هكتار از آنها باغ زيتون بود بهكار گرفته ميشد. بررسيهاي زيرآب در سواحل الطنطوره يك لنگر كشتي را به دست دادهاند كه نشانگر دورههاي متمادی از تاريخ محوطه ميباشد.
در سالهاي 80 – 1979 كاوشهايي در كليساي جامع بيزانسي در دامنههاي شمالي تلّ البرج (143224) صورت گرفت. دانشگاه هيبرو(عبری) از سال 1980 هرساله حفاريهايي را در اين تپه انجام داده است. روبه جنوب بر روي ويرانۀ خربة المزرعة بقاياي قلعۀ صليبي كسال دوُ شاتیون (شامل ويرانههاي يك برج چارگوش تاقدار) وجود دارد. همچنین وجود ویرانههای گسترده در خربة الدريهمة (143224) در شمالشرق روستا گزارش شده است.
اشغال روستا و اخراج ساكنین آن
تا آغاز ماه مه سال 1948، الطنطوره یکی از آخرین مناطق عربنشین باقی مانده بر ناحیهای از دشت ساحلی از منطقه زیخرون یعقوف (جنوب حيفا) تا تلآویو بود. روز 9 مه، جلسهای با حضور افسران اطلاعاتهاگانا و متخصصین امور اعراب تشکیل شد تا در مورد سرنوشت الطنطوره و تعداد دیگری از سایر روستاها تصمیم بگیرند. بنی موریس مورخ اسرائیلی مینویسد که تصمیم مزبور مبتنی بر «اخراج و سرکوب» آنها بوده است. کتاب تاریخ جنگ استقلال نیز تصدیق میکند که این تصمیم دو هفته بعد و در شب مابین 22 و 23 مه در الطنطوره به مرحلۀ اجرا گذارده شد. گردان سی و سوم هاگانا (گردان سوم تیپ الکساندرونی) به روستا حمله کرد و روستا هم پس از نبردی مختصر سقوط کرد. (براساس نظر موریس، روستا پیشتر شرایط واگذاری اعلام شده از طرف هاگانا را ردّ کرده و تن دادن به یک نبرد را انتخاب کرده بود) او مینویسد: «واضح است که فرماندهان تیپ الکساندرونی روستا را خالی از سکنه میخواستند و این درحالی است که تنها برخی از ساکنین روستا از آنجا بیرون رانده شدند.« در یک بیانیۀ نظامی اسرائیل، که در روز 23 مه صادر شد و نیویورک تایمز آن را منتشر کرد آمده است: «صدها نفر از اعراب به اسارت درآمدند و مقادیر زیادی غنائم نصیب ما شد.»خبرنگار نیویورک تایمز ادعای باورنکردنی هاگانا را نقل کرد که مدعی بود روستا محل انجام قاچاق توسط نیروهای مصری که از راه دریا به فلسطین میآمدند بوده است. [M:119-20; NYT:۴۸/5/۲۴; T:183]
بااین وجود مشکلات روستاییان با اخراج به اتمام نمیرسید. برخی از آنها به طرف مثلث رفتند، درحالی که به اندازه 1200 نفر از آنها به طرف روستای همجوار الفريديس که پیشتر به تسخیر درآمده بود اخراج شدند. در پایان ماه مه، وزیر کابینۀ اسرائیل بیخور شیتریت از نخستوزیر دیوید بن گوریون خواست که پناهندگان اهل الطنطوره از الفريديس هم بیرون رانده شوند. موریس مینویسد که تا تابستان، بیشتر آنها از قلمروهایی که در اختیار اسرائیل قرار داشت اخراج شدند. 200 نفر در الفريديس باقی ماندند، که اغلب زنان و کودکانی بودند که یکی از بستگان مذکرشان در حبس اسرائیلیها قرار داشت. آنها با لباسهایی درشت بافت و کوتاه در فضاهای روباز میخوابیدند، موریس مینویسد که حتی برخی از مقامات رسمی اسرائیل نگران سرنوشتی بودند که با فرارسیدن زمستان در انتظار آنها بود. [M:119-20]
آباديهاي اسرائيلي در زمينهاي روستا
در ژوئن سال 1948، مهاجرین صهیونیست از کشورهای ایالات متحده و لهستان کیبوتص نحشولیم (142224) را بر روی زمینهای روستا و در شمالشرق محوطۀ آن احداث کردند. آبادی دوُر (143223) در سال 1949 توسط مهاجرین صهیونیست از کشور یونان در شرق محوطه روستا بنا گردید. [M:xviii, xx, 183; T:183]
روستا در حال حاضر
تنها یک بقعه، یک قلعه و یک چاه باستانی و چندتایی از خانههای روستا برجای ماندهاند. براساس یک نوشته، یکی از خانهها (خانۀ متعلق به فردی بنام اليحيی) در سال 1882 ساخته شده بود تعداد زیادی نخلهای خرما و چند کاکتوس به صورت پراکنده در محوطه دیده میشوند. محوطۀ روستا به منطقهای تفریحی با امکانات آب تنی و شنا برای اسرائیلیها تغییر یافته است.
پانوشت:
1- Hasmonean در سال ۱۴۳ قبل از میلاد سمعان مکابی Simon Maccabaeus با استفاده از منازعاتی که سلوکیان Seleucid empire با پارتها Parthian Empire داشتند یهودا را از کشور سلوکی جدا و مستقل ساخت. او به عنوان سردار و ربن بزرگ دومین دولت یهود را برپا کرد؛ دولتی که تا سال ۷۰ میلادی دوام داشت. این دولت (که به نام حشمونیان معروف است) تحت تاثیر روزافزون تمدن یونانی قرار داشت و گرایش حشمونیان به این فرهنگ موجب اعتراض شدید فریسیان یهودا بود. سالومه الکساندرا (۷۸-۶۹ قبل از میلاد) ملکه یهودا با فریسیان صلح کرد؛ ولی فرزندان وی که تحت تاثیر فرهنگ روم قرار داشتند در جریان یکی از جنگهای جانشینی، سرداری رومی به نام پومپیوس را به داوری فراخواندند که در نتیجه این داوری و جنگهای متعاقب آن پومپیوس اورشلیم را اشغال و هیرکانوس دوم حاکم یهودا گردید. در نتیجه این دخالت روم، سلطنت مستقل پایان یافت و یهودا جزو ایالت مفتوحه روم یعنی سوریه شد. در سال ۵۴ قبل از میلاد کراسوس که عازم ایران بود؛ معبد هیکل اورشلیم را (که سابقا پومپیوس مصون داشته بود) غارت کرد. هنگامی که خبر رسید کراسوس در جنگ مغلوب و کشته شدهاست، یهودیان فرصت را برای آزادی خود مغتنم شمردند. این شورشها توسط فرماندار رومی سوریه سرکوب شد و مقدمه به تخت نشاندن هرود کبیر Herod the Great توسط رومیان فراهم شد. هرود در کنار اصلاحات بسیاری که در امور اقتصادی و سیاسی یهودا انجام داد اعلام داشت که هیکل ساخته شده در پانصدسال پیش کوچک است و پیشنهاد کرد که آن را خراب و معبد بزرگتری به جای آن ساخته شود. با وجود اعتراض و نگرانی مردم طرح خود را عملی ساخت و معبد بزرگی بنا نهاد که برای ساخت آن زمینی به مساحت شصت هزار متر مربع روی کوه موریاه را تسطیح کردند. کار ساختمانی این معبد هشت سال، ولی تزیین آن هشتاد سال طول کشید. ولی یهودیان معماری یونانی معبد و نصب عقاب طلا در مدخل آن را نپسندیدند. توطئههایی علیه جان هرود صورت گرفت ولی هرود توطئه کنندگان را دستگیر کرد و به قتل رسانید. در نهایت هرود در سال چهارم قبل از میلاد درگذشت در حالی که مورد تنفر تمام مردم یهودا بود. به موجب وصیت هرود یهودا بین سه فرزند او یعنی فیلیپ، فردوس آنتیپاس و آرخلائوس تقسیم شد و بدین ترتیب اورشلیم و بیت الحم به آرخلائوس رسید. تقسیمبندی با توجه به تشتت نژادی در قسمتهای مختلف یهودا بین یونانیان، سوریها و یهودیان بود که توسط روم تقویت میشد. غیر از مسایل نژادی از لحاظ عقیدتی هم بین یهودیان اختلاف وجود داشت؛ به اینصورت که سامریون معتقد بودند که یهوه صهیون را به عنوان مقر معبد انتخاب نکرده بلکه جزریم (اورشلیم؟) را برگزیدهاست. این فرقهها البته با وجود اختلاف عقیده با هم در مورد لزوم استقلال از روم هم عقیده بودند.