(پاسخ به شبهات ):
مفهوم رضایت به قضای الهی
۱۴۰۳/۰۹/۲۳
شبهه: چگونه به قضای الهی رضایت داشته باشیم و چه ارتباطی میان قضا و قدر و مقام رضا وجود دارد؟
پاسخ: اگر مراحل کمال انسانی را برشماریم، یکی از آنها رسیدن به مرتبه «رضا» است. وقتی بنده، خود را در قلمرو «ربوبیّت خدا» میبیند و همه تقدیرات و تدبیرات خداوند را هم بر مبنای حکمت و مصلحت میشناسد، نتیجه آن میشود که بر آنچه خدا درباره او خواسته و مقدّر کرده است، صبور و راضی و تسلیم میشود و هیچ اعتراضی نمیکند؛ نه نسبت به آنچه درباره خود او رقم خورده است، نه نسبت به دیگران و نه آنچه در عالم هستی میگذرد.
ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم
با پادشه بگوی که روزی مقدّر است (1)
معنای لغوی و اصطلاحی رضا
واژۀ «رضا» در لغت ضد «سخط» و به معنای «خشنودی» است.(2) راضی به كسی میگویند كه بر آنچه بر او مقدر شده، خشمگین نمی شود و از عمل اندك خود خشنود نیست.(3)
واژۀ رضا در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از: «ترک اعتراض بر مقدرات الهی در باطن و ظاهر، چه بهصورت زبانی و چه در مرحلۀ عمل؛ به این معنا که اگر خداوند برای بنده، چیزی رقم بزند و بپسندد، رضا آن است که بنده نیز آن را بپسندد و بپذیرد و اعتراضی نداشته باشد.»(4)بنابراین مفهوم رضا، خشنودي كامل بنده است نسبت به آنچه خداوند مقدر كرده است.
مقام رضا درآیات و روایات
قرآن مجيد از دارندگان مقام رضا تمجيد و تعريف كرده است: « خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند. اينان حزب خدا هستند، آگاه باشید كه بیتردید حزب خدا همان رستگارانند».(5)
در روایات، مقام رضا از ارکان ایمان شمردهشده است. چنانکه حضرت علی(ع) میفرمایند: «ایمان چهار رکن دارد: رضا به قضای الهی، توکل بر خدا، واگذاری امور به خدا و تسلیم شدن در برابر فرمان خدا.»(6) و در روایتی پیامبر گرامی اسلام (ص) به نقل از جبرئیل در تفسیر رضا فرمودند: «راضی كسی است كه به آنچه از دنیا به او میرسد یا نمیرسد، خشمگین نمیشود و از نفس خود نیز به كمیِ عمل رضا نمیگردد».(7)
رابطه قضا و قدر با مقام رضا
یکی از سنتهایی که خداوند بر هستی حاکم کرده، قضا و قدر است. بر اساس آیات قرآن، خداوند هستی را در جهت و سویی مدیریت و ربوبیت میکند که حکمت و مصلحت اقتضا میکند.(8)
بنابراین، برای هر چیزی مقدراتی وجود دارد تا در آن مسیر حرکت انجام گیرد و هر چیزی به مقصد و مقصود خود برسد. ازاینرو انسان راضی،به این باور رسیده که هیچچیزی در جهان بر اساس اتفاق، تصادف و شانس نیست و هر چیزی دارای حکمت و مصلحتی است که از ناحیه حقتعالی صادرشده است. لذا اگر انسان بداند که اولاً: همه کارها به خدا انتساب دارد، ثانیاً: این کارها بر اساس حکمت الهی است، ثالثاً: خدای متعال جز خیر برای مؤمن مقدر نمیکند، مرتبه رضایتش هم بسیار شدت پیدا میکند.
نکته دیگری که در روایات به مقام رضا اشاره دارد اینکه شخص به احکامی که پیامبر و امامان معصوم (علیهمالسلام) صادر میکنند، رضایت دهد و از آنها پیروی کند، چنانکه امام صادق(ع) دراینباره مىفرماید: «سرآغاز طاعت خداوند، رضایت به چیزی است که خداوند متعال در رابطۀ با اموری که عبد به آنها میل یا کراهت دارد، انجام داده است.»(9)
لذا کسی که قصد کرده به مقام رضای الهی برسد در دل از مقدرات الهی راضی است و تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا اعمال و رفتار و گفتار خویش را نیز برای رضای خدا انجام دهد یعنی نیت خود را برای هر کاری، رضای پروردگار خویش قرار میدهد. در مقابل بعضی افراد هستند که تقدیرات و مدیریت حقتعالی برجهان هستی را قبول دارند، اما مشکل آنها این است که در برخی حوادث (به دلیل نداشتن مقام رضا) باخدا درگیر میشوند مثلاً اگر خداوند مرگ و یا حادثهای را برای آنها یا اطرافیانشان مقدر کرده بهجای راضی بودن به رضای حقتعالی کفر میگویند و به این وقایع اعتراض میکنند که چرا خداوند این حادثه را برای ما رقم زده است؟ چرا برای ما؟
اقسام قضا و قدر
قضا و قدر الهي دو گونه است: برخي از مراتب قضا و قدر، در مرتبة لوح محفوظ میباشد كه قضا و قدر حتمي نام دارد و هيچگونه تغيير و تبديلي در آن راه ندارد و از طريق دعا، صدقه و صلهرحم و مانند اینها، نميتوان در آن تبديل و تغييري ايجاد كرد امّا بعضي از امور، در مرتبة قضا و قدر غير حتمي قرار دارند و در مرتبة لوح محو و اثبات است.
بر اساس آموزههاي ديني، با دعا، صدقه و صله ارحام ميتوان تغيير و تبديل در اين مرتبه ازقضا و قدر ايجاد كرد و خداوند به بركت دعا و تضرع بندگانش، آنچه را بهصورت غير حتمي براي كسي مقدر كرده، تغيير میدهد.(10)
رضایت آگاهانه و غیرآگاهانه
در اینجا لازم است به این نکته اشاره شود که راضی بودن به رضای خدا بر دو گونه است:
1- رضایت ناآگاهانه و غیرمسئولانه و خام، 2- رضایت آگاهانه و مسئولانه و پویا. راضی بودن به رضای الهی به معنای اوّل، غلط است و موجب تخدیر و رکود خواهد شد. بهعنوانمثال، ظلمی از ظالمی به کسی رسیده است و آن فرد خیال میکند که مقدّرات الهی چنین است. ازاینرو، بهجای مبارزه با ظالم، میگوید: «مقدّرات من چنین است، به رضای خداوند راضی هستم».
این نوع رضایت، جاهلانه است و موجب رکود و تخدیر و ازنظر اسلام مردود است؛ امّا راضی بودن به رضای الهی به معنای دوم، معنای صحیح است و چنین رضایتی نهتنها مخدِّر و موجب توقّف و رکود نیست، بلکه موجب قوّت قلب و روشنایی روح و روان میشود و سختیها و رنجهای مصائب را از انسان دور می کند و بر تحمّل و صبر و مقاومت انسان میافزاید.
تفاوت صبر و رضا
مقام رضا بالاتر از مقام صبر است؛ هر جا که رضا به رضای الهی باشد، صبر نیز در آنجا هست، ولی در مواردی ممکن است صبر باشد، امّا رضا به رضای الهی نباشد.
به عبارت روشنتر، مقام رضا، پس از مقام صبر است و آن پس از پیمودن مراحل عالی صبر، به دست میآید. برای توضیح بیشتر باید توجه داشت حوادثی که انسان با آنها مواجه میشود، بر دو گونه است:
١ـ در اختیار او است؛ ٢ـ در اختیار او نیست.
صبر و استقامت، مربوط به حوادث سختی است که در قلمرو اختیار انسان است؛ ولی رضا و تسلیم در برابر مقدّرات الهی، خشنودی به امور غیر اختیاری است که از ناحیۀ خدا برای انسان مقدّر شده است و انسان در پرتو خصلت رضا و تسلیم در برابر حقّ میتواند در برابر مقدّرات تلخ، آنچنان شود که نیشها را نوش احساس کند و تلخیها به کام او شیرین آید.
نتیجه:
مقام رضا مقامی والا و بلند است که برای رسیدن به آن باید بسیار تلاش کرد و زحمت کشید. رضا یعنی انسان با زبان و در دل، از مقدرات الهی راضی بوده و هیچ گله و شکایتی نداشته باشد.
کسی که راضی به رضای حق است، نسبت به تکتک احکامی که خداوند تعالی در قرآن عزیزش فرموده، از ته دل راضی است لذا تلاش میکند تا در عمل نیز عامل به احکام الهی باشد.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. جامع السعاده، ملا مهدی نراقی.
۲. معراج السعاده، ملا احمد نراقي.
۳. اخلاق شبر، عبدالله شبر.
پینوشتها:
1. حافظ شیرازی، دیوان حافظ، تهران، انتشارات هلیا، بیتا، غزل شماره 39.
2. مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، بيروت، دار القلم، 1412 ق، ص 359.
3. رك: فیومی، احمد بن محمد بن علی، مصباح المنیر فی غریب الشرح الكبیر للرافعی، قم: دار الهجره، ۱۴۱۴ ق، ج ۱ و ۲، ص ۲۲۹.
4. ملا احمد نراقی، معراج السعادة، چ دوم، قم، انتشارات آیین دانش، 1396، ص 612.
5. مجادله، آیه 22.
6. شیخ کلینی، الکافی، مصحح: غفارى علیاکبر و آخوندى، محمد، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج 2، ص 56.
7. بحارالانوار، ج ٦٩، ص ٣٧٣.
8. فرقان، آیۀ 2.
9. بحارالانوار، ج 71، ص 139.
10. جوادی آملی، حکمت عبادات، قم، انتشارات اسراء، 1395، ص 217.