مرکز پژوهشهای مجلس ششم، اتاق فکر براندازی فرهنگی
فومنی در ادامه میگوید: «مرکز پژوهشهای مجلس مواردی را به یکسری از افراد دیکته میکردند و در قالب کارهای ظاهرا تحقیقاتی و نظرسنجی و... به دنبال اهداف خاصی بود که از جمله آنها این بود که چگونه باید ولایت فقیه را تخریب کرد؟ در ادامه، همین مرکز پژوهشهای مجلس ششم گروهی را مامور کرد که به قم بروند که یکی از آنها من بودم، که برخی مسائل را به برخی روحانیون دیکته کنیم و ارتباط بگیریم و مسائل مختلف را باید انجام میدادیم.
یکی دیگر از مسائلی که در مرکز پژوهشهای مجلس ششم پیگیری میشد، این بود که چگونه باید حجاب چادر را از سر خانمها برداشت؛ حتی صحبت از این بود که زنان نماینده مجلس چگونه بدون چادر به مجلس بیایند و در مرکز پژوهشهای مجلس این موضوع مطرح بود. نکته دیگری هم که در این مرکز کار میشد، چگونگی ارتباط «دختر وپسر» در قالبهای خاصی بود. این مرکز همچنین با کار روی بحث امام زمان(عج) کارهای خاصی میکرد. مثلا از خبرنگاران خارجی میخواست که بروند به مسجد جمکران و با تهیه گزارش و... در بحثهای امام زمان وارد شوند و در آن شبهه وارد کنند. سعی میکرد برای ظهور حضرت شبههپراکنی کنند. این طرحها از این مرکز طراحی و شکل میگرفت و به اجرا درمیآمد لذا نتایج این کارها امروز به شکل آسیبهایی است که در جامعه در موضوع مهدویت شاهد هستیم. لذا من اکثر این آسیبهایی که امروز با بحث مهدویت مواجه شدهایم را از مجلس ششم میبینم».1
محمدرضا خاتمی و همسرش زهرا اشراقی – دختر آیتالله اشراقی و نوة دختری امام خمینی(ره) – دیدگاههای عجیب و خلاف مشی امام خمینی و اصول مذهب تشیع داشتهاند و آن را در مقاطع مختلف و در مصاحبهها، بیان کردهاند. از جمله درباره حجاب و اجبار آن در داخل کشور و نیز آغاز انتقاد به افکار امام خمینی، سخنانی گفتند که جنجالآفرین بوده و سبب شد تا خانم زهرا اشراقی از سوی بیت امام خمینی، ممنوع المصاحبه شوند- که البته به مصاحبههای خود ادامه دادند!- خانم زهرا اشراقی در گفتوگو با نیویورک تایمز، چادر را به عنوان یک لباس سنتی ایرانی میداند که در انقلاب تبدیل به سمبل شد و حالا مردم برای آن حرمتی قائل نیستند. سپس میگوید: «من فقط به خاطر وضعیت خانوادگیام چادر سر میکنم!» این در حالی بود که این روزنامه، تصویری از وی بدون حجاب چاپ کرده بود. این روزنامه آمریکایی با ذوقزدگی زیاد که ناشی از جایگاه خانوادگی خانم زهرا اشراقی میشد، میافزاید: «در جایی که آیتالله خمینی چادر را پرچم انقلاب خوانده است این حرفها بوی طغیان میدهد. خانم اشراقی باید به عنوان عضو خانوادة آیتالله خمینی، نماد انقلاب و جمهوری اسلامی باشد و هیچ چیز جز چادری که سراسر بدن از فرق سر تا نوک پا را پوشانده نمیتواند سمبل این انقلاب باشد».2
خانم اشراقی بعد از آنکه شیرین عبادی فمینیست در سال 1382، با اتکا به جریان دوم خرداد، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد و به ایران بازگشت، همراه با عناصری از گروههای اصلاحطلب به استقبال شیرین عبادی رفت! قبح این استقبال در حدی بود که خانم زهرا مصطفوی، دختر امام خمینی، اعلام کرد حضور زهرا اشراقی هماهنگ با اعضای خانواده حضرت امام نبوده و بلکه با صلاحدید همسرش محمدرضا خاتمی صورت گرفته است. دکتر امام که دبیرکل «جمعیت زنان جمهوری اسلامی» بود، جدایی این جمعیت از جبهه دوم خرداد را نیز اعلام کرد.3
محمدرضا خاتمی برای مجلس هفتم رد صلاحیت شد و در جریان تحصّن مجلس ششم به طور فعال شرکت کرد! او در بهمن 1386 و در کوران تبلیغات انتخابات مجلس هشتم با سفیر آلمان در تهران دیدار کرد، که از محتوای این جلسه آنچه به بیرون درز کرد، تلاش برای ناکام گذاردن احمدینژاد در انتخابات آتی (1388) بود. او در یک اقدام کمسابقه در مجلس ششم و در حالی که تیم هستهای به ریاست روحانی در حال مذاکره با طرفهای غربی بود، بدون هماهنگی با ارائه طرح سهفوریتی تصویب پروتکل الحاقی، مذاکرات را دچار چالش جدّی کرد!4
تحصیلات سیدمحمد خاتمی
تحصیلات، یکی از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار در شاکلة فکری و شکلگیری ذهنیات افراد است. سابقة این مسئله به دوران قاجار و اعزام دانشجو به خارج کشور بازمیگردد تا دانشجویان تحصیلکرده به جای انتقال تکنولوژی، فرهنگ و آداب و رسوم غربیها را تقلید کرده و در صورت بازگشت به کشور، با منش و روش غربی، به ترویج غربزدگی در کشور بپردازند. این مسئله از همان ایام مورد اعتراض دلسوزان قرار گرفت به نحوی که شهید آیتالله سید حسن مدرس، در مجلس ملی اعلام کرد، به جای فرستادن دانشجو به خارج کشور، اساتید متخصص و دارای فن را به ایران بیاورید تا فرزندان کشور را در داخل و در میان خانواده و مردم خود، آموزش بدهند.
البته در دوره رضاخان، وقتی دانشگاه در ایران دایر شد، رشتههای تحصیلی، کتابهای آموزشی و اساتید، عموما و غالبا از همان منابع غربی تهیه و اساتید خارج رفته یا خارجی برای تدریس دعوت شدند و لذا دانشگاهها، جز محصول غربزده تحویل ندادند.
سید محمد خاتمی، در سال 1340 قبل از اخذ دیپلم به اصرار و قبول هزینههای تحصیل او از سوی پدرش، رهسپار قم شد تا تحصیلات حوزوی را در این شهر مقدس ادامه دهد. آیتالله خاتمی علاقهمند بود فرزندش به سلک روحانیت درآید و در واقع برای تشویق او مخارجش را به عهده گرفت. «زمانی که در این راه (تحصیل علوم دینی) تلاش کنی، من همه مخارج زندگیات را تأمین میکنم».5
ورود او به قم همزمان بود با شروع نهضت امام خمینی و محمد خاتمی، در نشر و توزیع بیانیهها و اعلامیههای امام شرکت داشت و بعد از دستگیری و تبعید حضرت امام در سال 1344 او برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفت و به تحصیل در رشتة فلسفه جدید پرداخت و همزمان در حوزه علمیه آن شهر به تحصیل حوزوی نیز ادامه داد.
خاتمی در زندگینامه خود به این دوره و فعالیتهای سیاسی خود اشاره کرده و مینویسد: «در سال 1344 برای ادامه تحصیلات جدید به دانشگاه اصفهان رفتم و در رشتة فلسفه (فلسفه جدید) شروع به تحصیل کردم و در ضمن، تحصیلات علوم دینی را در حوزة علمیة اصفهان طی کردم و سطوح عالیة فقه و اصول و بخشهای مقدماتی فلسفة اسلامی را در همین حوزه گذراندم. در دانشگاه نیز ضمن ادامة تحصیل به فعالیتهای سیاسی و فوق برنامه پرداختم و علاوهبر جلسات متعدد (مخفی و نیمهمخفی) که نوعاً با دانشجویان داشتیم، به عنوان عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان به فعالیت فوقبرنامه دانشگاهی ادامه دادم. انجمن که تحت تعقیب ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور در زمان شاه) قرار گرفت و اعضاء شورای مرکزی آن را احضار و از آنان ضمانت گرفته شد که فعالیتها را متوقف کنند و در همان سال انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان تعطیل شد».6
پانوشتها
1- پایگاه تحلیلی، اطلاعرسانی عماریون، کد خبر 12541، 30تیر 1390
2- پیشین
3- پیشین و خبرگزاری فارس، گروه سیاسی، 20/4/90
4- پیشین
5- گفتوگو با مادر خاتمی، روزنامة اعتماد ملی، 3/3/1386
6- سخنرانیها و یادداشتهای سید محمد خاتمی، وب سایت رسمی خاتمی، صص 7و8