۱۸ - نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران - سفر به هامبورگ و تشدید التقاط ۱۳۹۹/۰۳/۰۶
نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران - ۱۸
سفر به هامبورگ و تشدید التقاط
درباره درهم جوشیدن خاتمی با خوئینیها گفتهاند: «خوئینیها و خاتمی بسرعت درهم جوشیدند و در یک اردوگاه خیمه زدند. با آن سابقه عقیدتی که آنان داشتند، انتظار طبیعی این بود که نظراتی التقاطی در بحث فرهنگ و سیاست و اقتصاد ارائه کرده و به زعم خود «نواقص اسلام را با مکاتب بشری برطرف سازند»؛ نظریاتی که البته در ذات خود با نظام ولایت فقیه- که در پی اجرای اسلام ناب محمّدی(ص) بود- تضادهای بنیادی داشت. اما حقیقت آن است که حضور و حیات امام(ره) به آنان و همفکرانشان اجازه چنین کاری را نداد. لذا در آن دوران همان طوری که خاتمی عقاید و باورهایش را به کناری نهاد و مواضعش را در چهارچوب نظم نوین تعریف نمود، همفکرانش نیز از این قاعده مستثنی نشدند».1
تصدیگری مرکز اسلامیهامبورگ
در سال 1333هـ..ش (1953 میلادی) نامهای از جانب جمعی از ایرانیان مقیمهامبورگ آلمان به آیتاللهالعظمی بروجردی ارسال شد و در آن ساخت و تأسیس مسجدی درهامبورگ جهت انجام عبادات و آموزش دینی مسلمانان، پیشنهاد گردید. معظّمله، با آن موافقت و مبلغ دههزار تومان به عنوان نخستین رقم مالی برای این کار حواله کردند. اوّلین امام جماعت مسجد، حجتالاسلام محمد محققی به عنوان نماینده آیتالله بروجردی بود.
در سال 1343 (1965میلادی)، آیتالله شهید دکتر بهشتی با تایید مراجع وقت به عنوان امام جماعت مسجد برگزیده شد و ایشان هیئتمدیرهای از هفت نفر علاوهبر هیئت امناء تشکیل داد؛ دکتر بهشتی، دکتر ایرج مشیری، دکتر علی عماری، منوچهر اقبال، کریم نعمتزاده، محمد خسروشاهی، حسن ولادی. ابتکار دیگر شهید بهشتی تشکیل موسسه اسلامی – فرهنگی در کنار مسجد با هدف تحت پوشش قراردادن همه مسلمانان ملیتها و مذاهب مختلف بود و لذا مرکز اسلامیهامبورگ در 19 بهمن 1344 (8فوریه 1966) به ثبت رسید و به کار آغاز کرد.2
در سال 1348 محمد مجتهد شبستری بنا به دعوت شهید بهشتی عازم آلمان شد و به عنوان جانشین وی، در مرکز اسلامیهامبورگ مشغول به کار گردید. مجتهد شبستری از دوران تاسیس مدرسه حقانی قم، با شهید بهشتی آشنا بود و مدتی نیز مدیریت این مدرسه را برعهده داشت. خود او در این باره میگوید: «مرحوم بهشتی به خاطر آشنایی که با من داشتند، از من خواستند به آلمان بروم و سرپرستی مرکز اسلامیهامبورگ را بپذیرم. من این پیشنهاد را پذیرفتم. در سال 1348 بود که به آلمان رفتم. ده سال سرپرستی مرکز اسلامیهامبورگ را برعهده داشتم. حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب ایران (1357) به ایران بازگشتم».
شهید بهشتی در سال 1349 به ایران بازگشت و مجتهد شبستری کار سرپرستی مرکز را برعهده گرفت. مجتهد شبستری در این سالها با تسلط بر زبان آلمانی، در فرهنگ و تمدن غرب بهویژه فلسفه جدید الهیات مسیحی از نزدیک مطالعاتی را انجام داد و با شرکت در سمینارها و کنفرانسهای فلسفی و الهیاتی و سخنرانی در برخی از آنها، به کشورهای مختلف اروپایی، عربی و آمریکا سفر کرد و با شخصیتهای مسیحی، یهودی، بودایی و مسلمان آشنا شد و با آنان درباره چالشهای علم و فلسفه جدید با الهیات ادیان به گفتوگو نشست و حاصل این مجالستها و مطالعات، سبقت نواندیشی و اعتقاد به تمدن و فلسفه غرب در تفکر او بود و از او یک به اصطلاح نواندیش دینی ساخت که بعدها نظریات چالشبرانگیزی در زمینه دین اسلام و قرآن مطرح کرد و قرآن را حاصل وحی و نه خود وحی دانست و از جمله روشنفکرانی شد که به جمع محفلنشینان کیان و سلام پیوست و همصدا با آنان در قرائت دینستیز از دین، شد!
سایت مرکز اسلامیهامبورگ در این خصوص مینویسد: «در تعاملاتی که دکتر شبستری با ادیان دیگر داشت، علاقه و کشش درونی به درکی جدید از اسلام از خود نشان میداد. او درپی این نوع نگرش، برخی اوقات برای نسل جوان و علاقهمند به اسلام، پرسشها و ابهاماتی ایجاد میکرد که به مذاق اهل مسجد خوش نمیآمد و باعث شد مسجدیها و معتقدین از اطراف او پراکنده شوند. بنابر این، غیر از عوامل اجتماعی، احساس خلاء مدیری مردمی و پرنشاط سبب میشد فضای درونی مسجد به طور چشمگیری افت کند و مسلمانان دیگر، همچون گذشته از مسجد استقبال نکنند و مسجد در تنهایی و غربت قرار گیرد».
دانشنامه آزاد ویکیپدیا، شبستری را از نخستین اشخاصی میداند که پای تحلیلهای هرمنوتیکی را به ادبیات دینی ایران باز کرد و دیدگاهها و آثار او در این زمینه بحثهای زیادی را برانگیخته است.
چند ماه بعد از بازگشت مجتهد شبستری به ایران، طبق نوشته خاتمی، او به اصرار شهید بهشتی در سال 1357 و درست چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در کوران قیام خونین مردم و حوادث سخت آن روزها، به آلمان میرود تا مسئولیت مرکز فرهنگیهامبورگ را به عهده بگیرد وی تا سال 1359 (1978 – 1980م) مدیریت این مرکز را به عهده داشت.
آیتالله بهشتی براساس شناخت و پیشنهاد حجتالاسلام اکبرهاشمی رفسنجانی، چنین پیشنهادی را به محمد خاتمی کرد.4 این سفر همچون سفر مجتهد شبستری، اسباب آشنایی بیشتر خاتمی با فلسفه غرب که نقطه آغازین آن در دانشگاه اصفهان بود، میشود و او با معاشرت با نواندیشان دینی غرب، بر تفکر تجمیع بین اسلام و فلسفه غرب عازم شده و این فکر در او تشدید میشود و نگرانیهای استاد مطهری از بابت این سفر، کاملا به وقوع میپیوندد و خاتمی غربزده به ایران بازمیگردد و پدرش این مسئله را در او تشخیص داده و به آیتالله خزعلی آن را اعلام مینماید.
خاتمی درباره رفتن خود بههامبورگ میگوید: «من فکر کردم که باید قم را رها کرده و بههامبورگ بروم تا به وظیفه خود در خدمت به مسلمین عمل کنم.»5 اینکه خاتمی در بحبوحه انقلاب و درگیریهای مردم و روحانیون با رژیم پهلوی، وظیفه مبارزه را رها کرده و بهویژه قم را ترک کرده و به آلمان میرود، جای تأمل دارد. چه وظیفهای بالاتر و بزرگتر از حضور در انقلاب؟ چطور است که شهید بهشتی به عنوان مسئول و بنیانگذار این مرکز و شخص نواندیشی مثل مجتهد شبستری به ایران بازگشته و یا در ایران ماندند تا در انقلاب حضور داشته باشند، ولی خاتمی این وظیفه را احساس کرده و انقلاب را رها کرده و به آلمان میرود؟!
این سفر با توجه به روحیات خاتمی، تأثیر تشدیدکننده در آموزههای او از کلاس جانلاک، هابز و ماکیاولی در دانشگاه داشت و بیشتر تحت تأثیر فرهنگ واندیشه غربی قرار گرفت.
خاتمی درهامبورگ تحت تأثیر فعالیتها و شعارهای شبستری، ارتباطات زیادی داشت به طوری که در مدت اقامت او و مدیریتش بر مرکز اسلامیهامبورگ، فرصت ادامه عمران مسجد و برنامهریزی قوی و ارائه منظم خدمات معنوی و دینی پیدا نشد و علت اصلی آن، همان رفت و آمدهای فراوان و مسافرتهای متعدد به نقاط مختلف در یک سال و نیم حضور او درهامبورگ است.6
پانوشتها
1- سودای سکولاریسم، ص 103
2- سایت مرکز اسلامیهامبورگ
3- زندگینامه محمد مجتهد شبستری، ویکیپیدیا، دانشنامه آزاد
4- سودای سکولاریسم، ص 57
5- هما
6- سایت مرکز اسلامیهامبورگ
در سال 1333هـ..ش (1953 میلادی) نامهای از جانب جمعی از ایرانیان مقیمهامبورگ آلمان به آیتاللهالعظمی بروجردی ارسال شد و در آن ساخت و تأسیس مسجدی درهامبورگ جهت انجام عبادات و آموزش دینی مسلمانان، پیشنهاد گردید. معظّمله، با آن موافقت و مبلغ دههزار تومان به عنوان نخستین رقم مالی برای این کار حواله کردند. اوّلین امام جماعت مسجد، حجتالاسلام محمد محققی به عنوان نماینده آیتالله بروجردی بود.
در سال 1343 (1965میلادی)، آیتالله شهید دکتر بهشتی با تایید مراجع وقت به عنوان امام جماعت مسجد برگزیده شد و ایشان هیئتمدیرهای از هفت نفر علاوهبر هیئت امناء تشکیل داد؛ دکتر بهشتی، دکتر ایرج مشیری، دکتر علی عماری، منوچهر اقبال، کریم نعمتزاده، محمد خسروشاهی، حسن ولادی. ابتکار دیگر شهید بهشتی تشکیل موسسه اسلامی – فرهنگی در کنار مسجد با هدف تحت پوشش قراردادن همه مسلمانان ملیتها و مذاهب مختلف بود و لذا مرکز اسلامیهامبورگ در 19 بهمن 1344 (8فوریه 1966) به ثبت رسید و به کار آغاز کرد.2
در سال 1348 محمد مجتهد شبستری بنا به دعوت شهید بهشتی عازم آلمان شد و به عنوان جانشین وی، در مرکز اسلامیهامبورگ مشغول به کار گردید. مجتهد شبستری از دوران تاسیس مدرسه حقانی قم، با شهید بهشتی آشنا بود و مدتی نیز مدیریت این مدرسه را برعهده داشت. خود او در این باره میگوید: «مرحوم بهشتی به خاطر آشنایی که با من داشتند، از من خواستند به آلمان بروم و سرپرستی مرکز اسلامیهامبورگ را بپذیرم. من این پیشنهاد را پذیرفتم. در سال 1348 بود که به آلمان رفتم. ده سال سرپرستی مرکز اسلامیهامبورگ را برعهده داشتم. حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب ایران (1357) به ایران بازگشتم».
شهید بهشتی در سال 1349 به ایران بازگشت و مجتهد شبستری کار سرپرستی مرکز را برعهده گرفت. مجتهد شبستری در این سالها با تسلط بر زبان آلمانی، در فرهنگ و تمدن غرب بهویژه فلسفه جدید الهیات مسیحی از نزدیک مطالعاتی را انجام داد و با شرکت در سمینارها و کنفرانسهای فلسفی و الهیاتی و سخنرانی در برخی از آنها، به کشورهای مختلف اروپایی، عربی و آمریکا سفر کرد و با شخصیتهای مسیحی، یهودی، بودایی و مسلمان آشنا شد و با آنان درباره چالشهای علم و فلسفه جدید با الهیات ادیان به گفتوگو نشست و حاصل این مجالستها و مطالعات، سبقت نواندیشی و اعتقاد به تمدن و فلسفه غرب در تفکر او بود و از او یک به اصطلاح نواندیش دینی ساخت که بعدها نظریات چالشبرانگیزی در زمینه دین اسلام و قرآن مطرح کرد و قرآن را حاصل وحی و نه خود وحی دانست و از جمله روشنفکرانی شد که به جمع محفلنشینان کیان و سلام پیوست و همصدا با آنان در قرائت دینستیز از دین، شد!
سایت مرکز اسلامیهامبورگ در این خصوص مینویسد: «در تعاملاتی که دکتر شبستری با ادیان دیگر داشت، علاقه و کشش درونی به درکی جدید از اسلام از خود نشان میداد. او درپی این نوع نگرش، برخی اوقات برای نسل جوان و علاقهمند به اسلام، پرسشها و ابهاماتی ایجاد میکرد که به مذاق اهل مسجد خوش نمیآمد و باعث شد مسجدیها و معتقدین از اطراف او پراکنده شوند. بنابر این، غیر از عوامل اجتماعی، احساس خلاء مدیری مردمی و پرنشاط سبب میشد فضای درونی مسجد به طور چشمگیری افت کند و مسلمانان دیگر، همچون گذشته از مسجد استقبال نکنند و مسجد در تنهایی و غربت قرار گیرد».
دانشنامه آزاد ویکیپدیا، شبستری را از نخستین اشخاصی میداند که پای تحلیلهای هرمنوتیکی را به ادبیات دینی ایران باز کرد و دیدگاهها و آثار او در این زمینه بحثهای زیادی را برانگیخته است.
چند ماه بعد از بازگشت مجتهد شبستری به ایران، طبق نوشته خاتمی، او به اصرار شهید بهشتی در سال 1357 و درست چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در کوران قیام خونین مردم و حوادث سخت آن روزها، به آلمان میرود تا مسئولیت مرکز فرهنگیهامبورگ را به عهده بگیرد وی تا سال 1359 (1978 – 1980م) مدیریت این مرکز را به عهده داشت.
آیتالله بهشتی براساس شناخت و پیشنهاد حجتالاسلام اکبرهاشمی رفسنجانی، چنین پیشنهادی را به محمد خاتمی کرد.4 این سفر همچون سفر مجتهد شبستری، اسباب آشنایی بیشتر خاتمی با فلسفه غرب که نقطه آغازین آن در دانشگاه اصفهان بود، میشود و او با معاشرت با نواندیشان دینی غرب، بر تفکر تجمیع بین اسلام و فلسفه غرب عازم شده و این فکر در او تشدید میشود و نگرانیهای استاد مطهری از بابت این سفر، کاملا به وقوع میپیوندد و خاتمی غربزده به ایران بازمیگردد و پدرش این مسئله را در او تشخیص داده و به آیتالله خزعلی آن را اعلام مینماید.
خاتمی درباره رفتن خود بههامبورگ میگوید: «من فکر کردم که باید قم را رها کرده و بههامبورگ بروم تا به وظیفه خود در خدمت به مسلمین عمل کنم.»5 اینکه خاتمی در بحبوحه انقلاب و درگیریهای مردم و روحانیون با رژیم پهلوی، وظیفه مبارزه را رها کرده و بهویژه قم را ترک کرده و به آلمان میرود، جای تأمل دارد. چه وظیفهای بالاتر و بزرگتر از حضور در انقلاب؟ چطور است که شهید بهشتی به عنوان مسئول و بنیانگذار این مرکز و شخص نواندیشی مثل مجتهد شبستری به ایران بازگشته و یا در ایران ماندند تا در انقلاب حضور داشته باشند، ولی خاتمی این وظیفه را احساس کرده و انقلاب را رها کرده و به آلمان میرود؟!
این سفر با توجه به روحیات خاتمی، تأثیر تشدیدکننده در آموزههای او از کلاس جانلاک، هابز و ماکیاولی در دانشگاه داشت و بیشتر تحت تأثیر فرهنگ واندیشه غربی قرار گرفت.
خاتمی درهامبورگ تحت تأثیر فعالیتها و شعارهای شبستری، ارتباطات زیادی داشت به طوری که در مدت اقامت او و مدیریتش بر مرکز اسلامیهامبورگ، فرصت ادامه عمران مسجد و برنامهریزی قوی و ارائه منظم خدمات معنوی و دینی پیدا نشد و علت اصلی آن، همان رفت و آمدهای فراوان و مسافرتهای متعدد به نقاط مختلف در یک سال و نیم حضور او درهامبورگ است.6
پانوشتها
1- سودای سکولاریسم، ص 103
2- سایت مرکز اسلامیهامبورگ
3- زندگینامه محمد مجتهد شبستری، ویکیپیدیا، دانشنامه آزاد
4- سودای سکولاریسم، ص 57
5- هما
6- سایت مرکز اسلامیهامبورگ